جلسه چهارم کارگاه آموزشی شیوههای دانشنامهنویسی
نوشته شده توسط admin4آقای دکتر «نعمتالله صفری» در ابتدای جلسه چهارم کارگاه آموزشی شیوههای دانشنامه نویسی به وجود دستهبندی در مداخل دانشنامه اشاره کرد و مهمترین مداخل بخش تاریخ و سیره اهلبیت (ع) را تبیین کرد که مشروح آن در ادامه میآید.
شخصیتها:
1- چهارده معصوم؛
2- پیامبران و صالحان (قبل از اسلام)؛
3- پدران و مادران معصومان؛
4- فرزندان بلافصل، 35 مدخل؛
5- فرزندان مع الفصل، 11 فرزند نواده تأثیرگذار؛
6- اصحاب، اصحاب امام علی (ع)، 44 مدخل؛ از اصحاب امام حسن (ع) انتخاب نکردیم به این دلیل که برخی از آنها یا از صحابه امام علی (ع) بودهاند یا از صحابه امام حسین (ع)، امام حسین (ع)، 9 مدخل؛ امام سجاد (ع)، 7 مدخل؛ امام باقر (ع) 8 مدخل؛ امام صادق (ع)، 31 مدخل؛ امام کاظم (ع)، 9 مدخل؛ امام رضا (ع)، 14 مدخل؛ امام جواد (ع)، 1 مدخل؛ امام هادی (ع)، 5 مدخل و امام حسن عسکری (ع)، 4 مدخل.
7- زندگی در غیبت صغرا، 19 مدخل.
فرقهها و جریانها، 20 مدخل؛
وقایع و حوادث مرتبط با اهلبیت (ع)، 18 مدخل؛
قبایل و خاندانها، 9 مدخل؛
القاب و کنیهها، 10 مدخل؛
اموال، 2 مدخل؛
مکانها، 21 مدخل؛
آیینها، 4 مدخل؛
آثار مکتوب منسوب به معصومان، 33 مدخل؛
آثار مکتوب در تاریخ و سیره معصومان: مکتوبات امامیه، 45 مدخل و مکتوبات غیر امامیه، 29 مدخل.
مفاهیم تاریخی، 29 مدخل؛
ملحقات، چیزهایی بوده که از بخشهای دیگر به تاریخ منتقلشده است، مانند پیامبران الهی و فرقههای قبل از اسلام.
در این زمینه به برخی مفاهیم تاریخی مانند سازمان وکالت و نیابت نیز توجه شده است.
در بخش کلام و فقه و اخلاق نیز چنین نظامی وجود دارد که من وارد آن مباحث نمیشوم.
*****
پسازآن، آقای دکتر پاکتچی در ادامه مثال امین الخولی، به تطبیق دادههای متنی و دادههای بافتی بر اساس این موضوع پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
مقایسه بین دادههای متنی و دادههای بافتی
(خواندن سطور سیاه و سطور سفید)
وقتی درباره دادههای متنی صحبت میکنیم منظورمان سطور سیاه است و منظور از دادههای بافتی، سطور سفید است؛ مثلاً میخواهم در مورد دادههای امین الخولی، به یک سلسله تیتر دست پیدا کنم. برای رسیدن به این هدف، آنها را تیتر وار مینویسم.
دادههای متنی | دادههای بافتی |
Text data | Context data |
حوزه دانش:
در حوزه ادبیات عرب، قرآن و تا اندازهای در حوزه تاریخ کارکرده است. بر اساس اطلاعات کتب شرححال، گفتهشده است که مدتی در دانشکده حقوق تدریس میکرده است. حجم هرکدام از این آثار نیز میتواند متفاوت باشد؛ مثلاً در حوزه حقوق هیچ اثری تألیف نکرده است ولی در حوزه ادبیات تألیف دارد که در این زمینه تکیه بیشتری بر جنبه قرآنی و ادبی میکنیم و بر قسمت تاریخی و حقوقی سرمایهگذاری کمتری میکنیم. گرایش: گرایش اصلاح دینی و گرایش نو معتزلی. جایگاه اجتماعی: استاد دانشگاه است. مجله «الادب» را مدیریت میکند و ژورنالیست است. در آن زمانی که دولت ایتالیا در مصر فعالیت استعماری داشته است بازداشت و تبعید میشود. فعالیت سیاسی و ضد استعماری نیز داشته است. تحصیلات: یکی از مواردی که کتب شرححال به ما اطلاعاتی میدهند این است که این فرد چه تحصیلاتی دارد؟ و در چه مکانهایی تحصیل کرده است؟ در مورد قدما سفرها و اساتید مهم است ولی در مورد معاصرین، بیشترین اهمیت بر این است که در کدام دانشگاه درسخوانده است؟ در الازهر و آلمان و اروپا تحصیل میکرده است. از جهت آثار و برخی نکات دیگر نیز میتوان او را مورد بررسی قرارداد. |
در این قسمت خودمان را درگیر منابعی که خواندهایم نمیکنیم. سعی میکنیم ذهن خودمان را مرور کنیم. در این هنگام به عناصر بسیار محدود از متن توجه داریم؛ مثلاً با فردی مواجه هستیم که در دهههای میانی قرن بیشتم در مصر زندگی میکرده است.
با این فرض میتوانیم سؤال کنیم که این فرد امکان مواجهه با چه موضوعاتی داشته است؟
مثلاً اتفاقات مهم: 1- جنگ جهانی دوم؛ 2- سقوط پادشاهی و جمهوریت و ظهور ناصریزم در مصر. جریانهای مهم: 1- ناسیونالیسم یعنی ملی گیرایی؛ 2- پانعربیسم؛ تفاوت این مورد با قبلی در این است که وقتی کسی ملیگرای مصری است به دنبال این است که مصری بودن خودش را مطرح کند؛ درحالیکه در پانعربیسم مصری بودن برایش موضوعیتی ندارد. 3- جریانهای چپ؛ گرایش سوسیالیستی 4- استعمارستیزی و آزادیخواهی؛ 5- اصلاحطلبی؛ او در دورهای است که قبلش «شیخ محمد عبده» حضور داشته و امثال «رشید رضا» این راه را ادامه دادند که مصادف با زندگی امین الخولی میشود و باید دید که او چه موضعی از خودش نشان داده است؟ فراتر از این یک سری مسائل بهعنوان ویژگیهای مهم عصر وجود دارد: 1- سنت و مدرنیته: چطور ممکن است آدمی در شرق اسلامی زندگی کند و درگیر مسائل تفکر و اندیشه ورزی باشد ولی با سنت و مدرنیته درگیر نباشد؟ قاعدتاً ما انتظار داریم یک آدم متفکر درگیر این مسئله شده باشد. 2- مسائل مربوط به زمان: در قرن بیستم با اوج گرفتن جریانهای فمینیستی شرایطی به وجود میآید که زنان وارد فعالیتهای اجتماعی شوند و قاعدتاً در فضایی که خولی زندگی میکرده است نیز بوده است. |
عین این کار را میتوان در مورد یک شخصیت در قرون گذشته نیز انجام داد.
یکی از موارد جالب در مورد ابنبابویه، مهاجرتش به ری است که سطر سیاه است. سطر سفیدش این است که بین فضای ری و قم مقایسه صورت گیرد. از نظر فضای فکری چه تفاوتی داشتهاند؟ طبیعتاً یک ویژگی فکری موجب این مهاجرت شده است. برای فهم این مطلب باید سطور سفید خوانده شود.
این موضوع میتواند در مورد مفاهیم نیز صادق باشد؛ مثلاً اگر مفهومی مانند بدعت را موردمطالعه قرار دهیم و بخواهیم بدانیم که چرا «ابوالقاسم کوفی» مفهوم بدعت را در کتاب خودش مفهوم محوری انتخاب میکند؟ خواندن کتاب «الاستغاثه» او بهتنهایی به ما کمک نمیکند؛ بلکه باید شرایط زمانه نگارش این کتاب را بررسی کرد. به شما قول میدهم که درک قرن سوم از مفهوم بدعت با درک ابن تیمیه تفاوت میکند.
ممکن است در نگاه اول این کار یک نوع تخیل گرایی به نظر برسد یا اینکه یک سری مطالبی را به این اشخاص تحمیل میکنیم ولی واقعیت این است که ما در وضعیت نوشتن مقاله نیستیم؛ بلکه در وضعیت باران اندیشه هستیم. ذهن خود را شخم میزنیم که چه میتوان در این مقاله نوشت؟ باید ذهن نوردی کرد. مراجعه کردن به این بستر شناسی یکی از آن مواردی است که تفاوت بین محقق حرفهای و تازهکار را روشن میسازد.
انجام دادن یک مطالعه بافتی برای فرد تازهکار، وقتگیر خواهد بود و هرچقدر سطح دانش افزایش پیدا کرد کار آسانتر میشود. البته اشکالی ندارد در این زمینه از مشورت بهره برد.
در گام بعدی سعی میکنیم دادههای متنی را با دادههای بافتی بر همدیگر عرضه کنیم تا ببینیم چه ایدهای از آن استخراج میشود:
1- در حوزه ادبیات عرب نمیتوان ارتباط مستقیمی میان آن با جنگ جهانی ارتباط برقرار کرد؛ هرچند ممکن است ریشههای حماسی شعر عرب مهم باشد.
2- پانعربیسم میتواند با ادبیات عرب ارتباط داشته باشد.
3- این مطلب که ایشان روی ادب مصری حساب بازکرده است نشان میدهد میتوان میان شخصیت خولی و ملیگرایی ارتباط برقرار کرد و میتواند سرنخی برای ما باشد.
4- در مسئله استعمارستیزی و آزادیخواهی ممکن است با نگرشهای اجتماعی با ادبیات مواجه شویم.
5- در بحث قرآن، مسائلی مانند استعمارستیزی میتواند با آن مرتبط باشد. در زمان سید جمال برخی جریانها با استعمارستیزی پیوند خوردهاند. اصلاحطلبی ارتباط مستقیمی با قرآن پیدا میکند و اینکه چقدر از قرآن میتوان برای اصلاحطلبی دینی استفاده کرد؟
6- و موارد دیگر.
اینجا است که دیدگاه مؤلف دایره المعارف، خود را نشان میدهد و نویسنده میتواند بگوید مقالهای با دیدگاه جدید نوشته است. افکار مال خودش است و هیچ سرقت ادبی رخ نداده است و با یک فرم زیراکسشدهای مواجه نیستیم که تنها اسم آدمها عوض میشود. اگر بخواهیم مقاله زنده بنویسیم باید این مراحل طی شود.
هنوز وارد مرحله تحلیل نشدهایم و این مرحله در مقام طراحی است.
نقش منابع در استخراج داده های بافتی
در مورد استخراج دادههای بافتی، غیر از سواد و اطلاعات، برخی منابع نیز به ما کمک میکند.
1- یکی از منابعی که من به تجربه بسیار از آن سود بردهام جدولهای آخر کتاب «منجد الاعلام» است که به ترتیب تاریخ، تمام وقایع چند قرن اخیر در آن نوشته شده است. حتی بهصورت جداجدا اتفاقات مکانهای مختلف را آورده است. این جداول بهمرور سریع در مورد مدخل موردنظر کمک میکند.
2- علاوه بر این، کتابهای متعددی در مورد تاریخ معاصر بهصورت تکجلدی مثلاً تاریخ جهان عرب را معرفی کردهاند. این کتابها اطلاعات را بهصورت فشرده در اختیار خواننده قرار میدهند.
3- در مورد رجال، «ذهبی» کتابی صدصفحهای بنام «الامصار ذوات الآثار» دارد که در آن، شهر به شهر جهان اسلام را بررسی کرده و در هر شهر، برجستهترین علمای اهل سنت را بهصورت طبقه به طبقه نام میبرد. برای سنجش نسبت یک فرد نسبت به دیگری بسیار به نویسنده کمک میکند. به انسان یک نوع دید میدهد که با یک آدم منحصربهفرد سروکار داریم یا اینکه این فرد جزئی از یک مجموعه بوده است؟ مثلاً در مورد عیاشی که در سمرقند زندگی میکرده و یک مدرسه تأسیس کرده است میخواهد مقاله بنویسد، این سؤال پیش میآید که آیا سمرقند از نظر اهل سنت هم یک مرکز علمی بوده است؟ و اگر بوده، کبار علمای آن شهر چه کسانی بودهاند؟ یک نگاه به این کتاب میتواند حل این معما باشد.
4- یکی دیگر از این کتابها «احسن التقاسیم» مقدسی است. در هفتاد درصد مقالات دایره المعارفی که نوشتم از این کتاب برای طراحی استفاده کردم. این کتاب، ظاهراً مربوط به جغرافیا است و راجع به اقلیمهای مختلف صحبت میکند ولی بهمنظور مطالعه سطور سفید، منبعی فوقالعاده است؛ مثلاً فرض کنید زمانی که میخواستم مقاله «ابوبکر بردعی» از علمای متکلم خوارج در نیمه اول قرن چهارم را بنویسم واقعاً با مشکلاتی مواجه بودم؛ زیرا فقط یک مأخذ در مورد او وجود داشت و آنهم «الفهرست» ابن ندیم بود و بقیه آن را باید با سطور سفید مینوشتم. یکی از کتابهایی که در این زمینه به من کمک کرد کتاب احسن التقاسیم بود. اینکه در شهر «بردعه» چه کسانی و گروههایی زندگی میکردند؟ مروری بر اطلاعاتی که در مورد «اقلیم الرحاب» میدهد که «بردعه» از شهرهای این اقلیم است کمک بسیار زیادی کرد که متوجه شویم رابطه بین افکار ابوبکر و معتزله چیست؟
سؤال: سطور سفید در مورد اعلام است؟ آیا در مورد مدخلهای قرآنی نیز سطور سفید وجود دارد؟
در مفاهیم نیز میتوان از این سطور سفید استفاده کرد ولی نوع برخورد در اینجا با بحث اعلام متفاوت است. اخیراً مفهومی را تحت عنوان «خلق» نوشتم. وقتی انسان تصمیم میگیرد در مورد خلق بنویسد درگیر این فرایند است.
شما یک سری اطلاعات درونی و یک سری اطلاعات بیرونی دارید و باید آنها را هم مقایسه کنید؛ مثلاً در مورد خود مفهوم «امر بین الامرین» توضیح زیادی داده نشده است ولی اگر میخواهیم آن را بفهمیم باید نظریه «جبر و تفویض» و نسبت بین این دو را بدانیم که برای رسیدن به این هدف باید از منابع دیگر استفاده کرد.
اینکه میگوییم «القدر من الله» و «القدر خیره و شره من الله» دو معنا است. برای اینکه بفهمیم با قید «خیره و شره» چه چیزی را خارج میکند؟ و در مقام پاسخگویی به چه مطلبی است؟ لازمهاش این است که مطالعهای در مورد جریانهای موجود در قرن دوم داشته باشیم و نکتههای جالبی در مورد آن استخراج کنیم. از آن جمله اینکه مانویه و گروه تحت تأثیر آن، قائل بودند که: «القدر خیره من الله و شره من العقل». در جواب به آن جریان، گروهی آن قید را اضافه میکنند.
فکر میکنم این کلیت دارد ولی در مورد یک موضوعی مانند استهزاء میتواند متفاوت باشد. در منابع و در قرآن کریم مواردی به استهزاء مسلمانان توسط مشرکین اشارهشده است. اینها سطور سیاه ما است. ولی برای اینکه سطور سیاه را متوجه شویم باید بدانیم که اینها در چه بافتی اتفاق افتادهاند؟ مثلاً وقتی مشرکین برای مقابله با اسلام از حربه استهزاء استفاده میکردند استهزاء چه کارکردی داشته است؟ شما زمانی از این مسئله استفاده میکنید که میخواهید جدی بودن چیزی را زیر سؤال ببرید؛ یعنی نمیتوانید از نظر منطقی، اصالت آن را زیر سؤال میبرید. از این منظر استهزاء میتواند در کنار اتهام به سحر و کهانت و امثال آن قرار بگیرد. البته ممکن است معنای استهزاء و مخاطب آن در حالت دیگری مانند حوزه مدینه تغییر کند.
بههرحال به نظر میرسد این یک مسیری است که باید طی کنیم و به بافت مسئله توجه شود. قدم اول این است که این ممارستها را داشته باشیم تا بتوانیم آن گام را برداریم.
دو کار دیگر در تکمیل بحث طراحی انجام میدهیم:
منابع نشانگر
Milestone sources
در بحث مطالعه متنی، یک سری منابع داریم که منابع نشانگر هستند. وجه نامگذاری آن نیز بدینصورت است که یک استعاره است. میلهای راهنمایی در قدیم در مسیرهای سفر وجود داشت که بهاندازه فاصله یک میل قرار میدادند. تقریباً بهاندازه وسعت دیدی که یک نفر میتواند در بیابان داشته باشد میلهایی را نصب میکردند و دو هدف را دنبال میکردند: 1- مسافر بداند به کدام سمت برود 2- بداند تا ایستگاه بعدی چقدر راه است؟ نصب آن بر این اساس بود که در طی مسیر نه ولخرجی شود و نه کمکاری. همیشه میل قبل و بعد را میدید و درعینحال نزدیکتر از حد دید هم قرار نمیداد. این الگو را در بسیاری از روشهای تحقیق و علوم انسانی داریم.
این مسئله در مطالعاتی که رویکرد تاریخی دارند اهمیت دارد. فرض کنید میخواهیم راجع به یک موضوع فقهی یا اصولی تحقیق کنیم؛ مثلاً استصحاب. قاعدتاً میخواهیم روند تحول این مفهوم را در قرون متمادی بررسی کنیم.
در هیچ کتاب اصولی نیست که در مورد این مفهوم صحبت نشده باشد؛ بنابراین کار سخت میشود. اینجا مسئله انتخاب پیش میآید که باید برخی کتابها انتخاب شوند. انتخاب بر اساس نوع راهنمایی منابع، باید اتفاق بیفتد؛ بنابراین باید منابع پالایش شود.
این موضوع نیاز به اطلاعات زیاد و شم نویسنده دارد و هرچقدر او باسابقهتر باشد کارش راحتتر است؛ زیرا در مورد این کلمه میخواهد منابع محدودی را معرفی کند و مثلاً کلماتی که استفاده میکند از 1600 کلمه بیشتر نباشد؛ بنابراین چارهای نیست که برخی منابع انتخاب شوند.
برای رسیدن به این هدف، توجه به این نکات لازم است: آیا قرار است استصحاب را از نظر شیعه بررسی کنیم یا مذاهب اسلامی؟ اگر مذاهب اسلامی باشد بهشدت ضیق میشود، چون قرار است از مذاهب مختلف انتخاب شود؛ و اگر قرار باشد فقط شیعه باشد میتوانیم با دستودلبازی بیشتری عمل کنیم.
چیزی که مسؤولین دانشنامه میتوانند کمک کنند این است که فهرستی در زمینههای ریز مختلف از اهم منابع با اولویتبندی تهیه شود که وقتی نویسندگان درگیر منابع میشوند بتوانند از این فهرست انتخاب کنند.
اگر قرار باشد در مورد استصحاب به سه کتاب شیعه ارجاع دهیم آن سه کتاب چه چیزهایی میتواند باشد؟ که انتخاب کردنش بسیار سخت است.
برخی امتیازات یک منبع
یکی از عواملی که باعث میشود به برخی منابع امتیاز ویژه بدهیم این است که آن منابع کتاب درسی باشند؛ مانند «معالم» و «کفایه». ولی ممکن است کتاب «معارج الاصول» محقق حلی و «عده الاصول» شیخ طوسی این امتیاز را ندارد.
امتیاز دیگر این است که نویسنده آن منبع چقدر تاریخ آن علم مؤثر بوده است؟ افرادی مانند «سید مرتضی» که اولین مؤلف اصولی مفصل است موردتوجه قرار میگیرد، یا کتابی مانند «معارج الاصول» محقق حلی که برخی مباحث اصولی جدید مطرحشده است.
امتیاز دیگر این است که بر کتاب شخصی حواشی زیادی زده شده باشد که نشانگر اهمیت مطالب او دارد؛ مثلاً «قوانین» میرزای قمی میتواند در این زمینه مطرح شود یا «عده الاصول» موردتوجه قرار گیرد.
درنهایت وقتی این امتیازها را سبکسنگین میکنیم اگر بخواهیم به قرنهای مختلف هم توجه داشته باشیم و فاصلههای قرون را در نظر بگیریم و از کتابهای همعصر انتخاب نکنیم، اینها کمک میکند که نشانههای کافی داشته باشیم.
اگر قرار باشد این منابع تقلیل پیدا کنند کتابی را حذف میکنیم که اطلاعات جدیدی ندارد؛ مثلاً «سید مرتضی» در باب استصحاب حرف خاصی ندارد و مطالب او گفتههای علمای دیگر در آن است. این هنر نویسنده است که سالها درسخوانده است و میداند که سید مرتضی چنین خصوصیتی دارد و استصحاب در چند قرن اول حرف تازهای ندارد و دوران غزالی به بعد وارد تحول میشود؛ هرچند مطالعات اولیه نیز به او کمک میکند.
ممکن است نویسنده در مباحث کلامی بخواهد تحقیق کند؛ مثلاً «استطاعت در کلام اهلبیت (ع)». اینجا نیز دقیقاً همین بحث نشانگرها مطرح میشود. مطالعه اولیه به ما نشان میدهد که استطاعت در چهار قرن اول مطرح بوده است و در قرون بعدی موردتوجه نبوده است؛ بنابراین من خودم را درگیر قرون بعدی نمیکنم. اگر بخواهم در کتابهای قرون بعدی بگردم، شاید بهطور استثنایی کسی آن را مطرح کرده باشد ولی درهرصورت وقت خودم را برای قرون بعدی تلف نمیکنم و بر قرون اولیه تمرکز میکنم. بدین ترتیب آن میلهای راهنما شناسایی میشوند.
هرچقدر ظرفیت ما بیشتر باشد دست ما بازتر است و میتوانیم به قرنهای بیشتری توجه کنیم و افراد بیشتری را مدنظر قرار دهیم. اگر منابع ما به ده منبع افزایش پیدا کند میتوانیم بر قرون مختلف متمرکز شویم و با فاصله یکی دو قرن یک چهره شاخص را برای آن موضوع انتخاب کنیم.
اینکه تعداد میلهای راهنمای ما چند تا باشد دقیقاً به این برمیگردد که در این مقاله چه حجمی را میخواهیم پوشش دهیم و در چه دامنهای میخواهیم کارکنیم؟
سؤال: با این فرضهایی که مطرح کردید کار انتخاب منابع بسیار سخت میشود؟
به نظر میرسد کار را زیاد سخت میگیرید. ما در دایره المعارف بزرگ اسلامی در حوزههای مختلف فهرستی از اهم منابع تهیه کردهایم و آنها را اولویتبندی کردهایم؛ بنابراین اینها بسیار به نویسندگان تازهکار میکند. از مرکز ما نیز میتوانید کمک بگیرید.
ضمن اینکه در مرکز شما مجتهدین نیز هستند و میتوانید از آنها مشورت بگیرید. علاوه بر اینکه برخی از آنها با تتبع دستیافتنی هستند؛ مثلاً یک مجموعهای مثل «مکتبه الفقه» یا «جامع الکبیر» یا «شامله» یا ... که نگاه میکنید کتاب را در دستهبندیهای مختلف دارند که خودش به معرفی آن نشانگرها کمک میکند. نشان میدهد کسی که میخواسته برای این نرمافزار میخواسته منابعی را دستهبندی کند مثلاً در فقه شافعی این چند کتاب را انتخاب کرده است. بین آنها هم بتوان الاهم فالاهم کرد یک فرد تازهکار نیز میتواند انجام داد.
همچنین وقتی میتوان اعتراض کرد که این مشکل را بنده به وجود آورده باشم. این مثل روز روشن است که وقتی میخواهید مقالهای بنویسید باید یک سری منابع را انتخاب کنید. تنها چیزی که بنده گفتم این بود که انتخاب منابع باید روی حساب باشد. اگر بخواهم سه کتاب از یک قرن را انتخاب کنم و ده قرن بعد را رها کنم و دیدگاه شیعه در باب استصحاب را بگویم منطقی نیست.
مبنع: دانش نامه اهل بیت(ع)