شنبه, 07 اسفند 1395 20:57

مسائلی در باب محتوای سیره

نوشته شده توسط دانشنامه زن مسلمان

در این جلسه درباب مسائلی پیرامون محتوای سیره گفتگو خواهیم کرد.
 در بحث مسائلی که در باب محتوا باز کرده بودم از محتوای زیست نگاشت ها بر اساس کتابهایی که در باب بیو گرافی استخراج کرده بودم، یک فهرستی تهیه کردم که کلیت اینکه در سیره نگاری ها یا در بیو گرافی چه چیزی های میاید اینجا فهرست کرده بودم الان داشتیم درباره مکان و زمان صحبت می کردیم. من می خواهم به صورت گذار نه به صورت تفصیل به بحث های بعدی هم اشاره کنم.


    وضوح مباحث نسب
در بحث نسب و تعلقات خانوادگی هم می توان بحثی را مطرح کرد یعنی بخشی از بیوگرافی را اینها تشکیل می دهند ولی در مورد ائمه یکی از مشکلات این است (منظور از مشکلات این است که یک بیوگرافر که سیره را می نویسید مشکلاتی دارد). یکی از مشکلات این است که مساله نسب بیش از حد واضح است یعنی شما هر بیوگرافی را نگاه کنید می بینید در مورد نسب سه قول وجود دارد سپس راجب این سه قول اظهار نظر می کنند و یکی را تقویت و یکی را تضعیف می کنند ، اعتبارات را در نظر می گیرند مباحث نسب بيش از حد واضح است. به همان اندازه جای سخنی از قوميت نيست. در زمینه نسب ائمه، بحث و گفتگویی وجود ندارد که یک شرح حال نویس قصد داشته باشد به آن موضوع بپردازد. لذا عملا این بخش در سیره به سمت صفر میرود.
    روابط سببی
در بحث روابط سببی من تقسیم بندی ای انجام داده ام. در خصوص کنيزان زمينه برای گفتگو منتفی است. برای اینکه ما امروزه کراهت داریم که درباره برده و کنیز صحبت کنیم. ولی وقتی درباره تاریخ صحبت می کنیم این پدیده ها ( بحث کنیز) در تاریخ بوده است. حالا ما در این زمنیه چه چیزی بگوییم! آیا بیان کنیم در موضوع روابط سببی در تاریخ این کنیز از کدام فروشنده خریداری شده است! یا اینکه از کدام بازار خریده شده است ! گفتن اینها فایده ندارد. قاعدتا باید در این موارد سکوت کنیم. ولی همین قدر اشاره می شود که ایشان کنیز بوده است یا اینکه نهایت که در مورد آن کنیز بگوییم کنیز بربری یا حبشی بود. ولی توضیح بیشتر داده نمی شود چون هویت یک کنیز اصلا شناخته شده نیست. کنیزی که در بازار فروخته می شد شناسنامه نداشت و معلوم نبوده که پدر و مادرش چه کسی بود است.
در خصوص همسران ائمه، دو حالت وجود دارد:
1_ حاشيه رانی به سبب شقاوت
 گاهی اوقات حتی زمانی که بحث ازدواج رسمی در بین است مسائل سببی به دلیل مساله شقاوت به حاشیه رانده می شود. مانند جعده بنت اشعث که در مورد آن بسط داده نمی شود. حداکثر در بحث شهادت حضرت توضیح داده می شود که جعده چه نقشی را ایفا کرده است . ولی اینکه اینها چگونه با هم زندگی کرده اند ؟ چگونه با هم آشنا شده اند ؟ این داستانها را نمی بیند.
2_ حاشيه رانی به سبب ملاحظات کلامی
گاهی اوقات حاشيه رانی به سبب ملاحظات کلامی است (یعنی ما بخاطر مواضع کلامی و اختلافات فرقه ای و مسائلی از این قبیل). یک وقت هایی بحث های سببی ارتباط پیدا می کنند با این موضوع حاشیه رانی در کتب سیره اتفاق می افتد مانند جمله منقول از امام جعفر صادق ع که می گویند ایشان فرموده اند: «ولدنی ابوبکر مرتين» و اینکه دو تا از مادران حضرت از فرزندان ابوبکر بودند. یا مثلا ازدواج امام حسين (ع) با ام اسحاق دختر طلحه( طلحه معروف، طلحه جنگ جمل) اینها معمولا بزرگنمایی نمی شود و در بحث ها به حاشیه رانده می شود.
وقوع پیشرانی ها
امام در برخی از اوقات پیشرانی مطرح می شود و بحث پررنگ می شود.
پيشرانی به دليل مرجحات کلامی و دلايلی
 یکی در جایی است که بحث مربوط می شود به مرجحات کلامی و دلائلی ( منظور از دلائلی یعنی دلائل النبوه و دلائل الائمه ). مثلا ازدواج امام حسن عسگری ع با نرجس خاتون، این خیلی پررنگ می شود و خیلی جدی مطرح می شود و یکی از اصلی ترین دلائل آن این است که باید این موضوع پررنگ شود تا تولد حضرت صاحب عج پررنگ شود و اگر این موضوع کمرنگ شود موضوع تولد در محاق قرار خواهد گرفت. بنابراین ملاحظات کلامی اقتضا می کند که این موضوع مورد تاکید قرار گیرد.
پيشرانی به انگيزه تکثير وجوه شرافت
 گاهی اوقات به دلیلی این سیره نگار احساس می کند که اگر بتوان یک شرافت دو سویه ای را برای یک امام نشان داد مثلا خیلی خوب است از طرف پدر، ائمه که نسب به پیامبر اکرم ص می برند و به استثنای امیر المومنین ع که پسر عموی ایشان است ولی در مورد اینکه بتوان یک وجه دیگری را در اینجا ذکر کرد ما مشاهده می کنیم که گاهی این موضوع باعث می شود که در بحث های سببی این شرافت دو سویه که احیانا می تواند حتی یک سری انگیزه های ملی هم داشته باشد مطرح می شود مانند ازدواج امام حسین ع با شهربانو دختر یزدگرد سوم که به این ترتیب بتوان گفت که امام زین العابدین ع هم پیامبر زاده هستند و هم پادشاه زاده است. این یکی از انگیزه هایی است که باعث شده است در سیره نگاری بعضی از این مطالب مورد پیشرانی و مورد توجه قرار بگیرد حال اینکه می دانیم مخالفینی هم دارد. در بحث امهات النبی هم همین بحث مطرح است. فرض کنید در بحث از امهات النبی افرادی را بعنوان امهات النبی ذکر می کنند که نشان بدهند که پیامبر نسبشان فقط از جانب عبدالمطلب و هاشم نیست که یک نسب شریفی در عربی است بلکه ایشان از مادر هم انساب شریفی را دارند.
انتفاع تحصیل معصومین
 مساله تحصیلات که معمولا در بیوگرافی ها ذکر می شود اساسا درباره معصومین منتفی است یعنی باور کلامی شیعه درباره اینکه ائمه جز از معصوم درسی نمی گیرند خود به خود باعث می شود که مساله تحصیل را در سیره مشاهده نکنیم یعنی راجبش صحبتی ندیده ایم وگرنه اگر صحبت از دیگری بود اولین بحثی که صورت می گرفت اینکه گفته می شود که ایشان تحصیلات را از کجا آغاز کرده اند ؟ استادان آنها چه کسانی بودند ؟ ولی اینجا کلا مساله منتفی است. حتی بعضی موارد که در متون اهل سنت ما مشاهده می کنیم مثلا امام باقر ع از رجالی، مانند جابر بن عبدالله و بعضی از تابعین محمد بن مُنکده و دیگران احادیثی نقل می کنند. شیعه به هیچ وجه این را قبول نمی کند و مورد تایید قرار نمی دهد.
 
تالیفات
     تأليفات در باره برخی اصلا وجود ندارد و در باره ديگران، با اختلافات بسيار روبه روست. تالیفات خیلی جای کار دارد و به خودی خود ما هیچ دلیل کلامی نداریم که بخواهیم به آن دلیل از ذکر تالیفات یک امام صرف نظر کنیم. عملا آثاری هم وجود دارند که به عنوان تالیفات ائمه مطرح می شوند. از امیرالمومنین در نظر بگیرید تا ائمه ابناءالرضا ما با این پدیده مواجه هستیم. کم یا زیاد تالیفاتی به این ائمه نسبت داده می شود ولی عملا در سيره نگاری تأليفات مورد توجه قرار نگرفته است و آثار منسوب در کتب فهارس مثل آثار نجاشی و شیخ طوسی يا در مجموعه های حديثی مانند تحف العقول بازتاب يافته اند.
مانند فرض کنید که کلینی در اصول کافی می گوید: چنین نامه ای وجود دارد و آنجا متنی را می آورد که ابوحمزه ثمالی از امام زین العابدین ع بعنوان کتاب زهد آورده است یا در تحف العقول نمونه های متعددی مثل رساله فی معایش العباد امام صادق ع و متون دیگر بعنوان متون منسوب به ائمه آمده اند. ولی اصولا ذکر اینها، ارزیابی از صحت و سقم اینها، چقدر اینها صحیح انتصاب هستند یا نیستند یا اصلا امام در چه موقعیتی این کتاب را نوشته اند. مثلا رساله امام هادی ع در باب جبر و اختیار به اهل اهواز آن چه بوده است. اصلا امام حسن عسگری ع چه کسانی بودند که از ایشان خواستند که رساله را بنویسد. داستان آن دو تا عالم زاده زیدی که آمده اند اینها در سیره مورد بررسی قرار نمیگیرد. این باید کار شود و باید ببینیم چه ویژگیهایی در آنجا هست . اما تلقی من این است که شاید یک مقدار جسورانه باشد این بیان من، ذکر تالیفات این سوژه های بیوگرافی را به روی زمین می آورد و این خیلی در راستا علایق و گرایش خیلی از سیره نگارها نبوده است.
از طرف دیگر مشکل دیگری که به وجود می آید اینکه شما مساله تالیفات را مطرح می کنید اگر بعضی از این تالیفات را تقویت کنید به گونه ای خودتان در جلوی عمل انجام شده قرار دادید. یعنی مجبورید کل مضامین آن متن را بپذیرد و به آن عمل کنید و این هم یک محذور دیگری است که شاید همین مسئله موجب شده به این متون بی توجهی شود. تعداد این متون کم نیست. از خود امیرالمومنین، مانند آن نامه عهد ایشان به مالک اشتر به فرض اینکه متعلق به امیرالمومنین ع باشد و برخی از نوشته های دیگر منصوب به حضرت تا امام حسن عسگری ع و طوقیعات حضرت صاحب عج اینها نمونه هایی است که نشان می دهد این پدیده به صورت متصل وجود داشته است ولی در بحث های سیره نگاری نمی بینیم که در این موقعیت حضرت تصمیم گرفته باشند که این را بنویسند. حتی در برخی از کتابها موقعیت هم ذکر شده است مثلا در طب الرضا یا رساله ذهبیه دقیقا گفته می شود که مامون از ایشان خواسته اند که کتابی در باب طب بنویسند و در مقدمه هم همین آمده است. ولی با این حال ما در سیره امام رضا ع این را مشاهده نمی کینم که این موضوع خیلی پررنگ شود.

تفاوت در سیره ائمه میانی و متاخر
    انجام وظيفه امامت به عنوان يک امر مشترک و همسان، زمينه تفاوت در سيره ائمه ميانی و متأخر را بسيار کاهش داده است. دستاوردها بسيار مشابه است.
یک بخشی در مسائل محتوایی راجب این هستش که یک فرد چه کار های مهمی باید انجام بدهد؟ ما در سیره نگاری با پرهیز عجیبی مواجه هستیم؛ بحث ملاحظات هست اینکه مثلا این نگاه کلامی در شیعه که ائمه نور واحد هستند باعث می شود که شیعه اگر تفاوتی در بحث های سیره نگاری بین ائمه مطرح می کند اینها را صرفا به موقعیت بر می گرداند نه به شخصیت ائمه. مثلا فرض کنید اگر ماجرایی مثل کربلا برای امام حسین ع پیش میاید آن موقعیت است یعنی اگر امام رضا ع هم در آن موقعیت قرار می گرفتند همان کار را انجام می دادند. و اگر امام حسین ع درموقعیت امام رضا ع قرار میگرفتند به ولایتعهدی رضا می دادند. اصولا انجام وظیفه امامت یک امر مشترک می شود. یعنی غالبا شما مشاهده می کنید در تاریخ 114 هجری امام صادق ع به امامت رسیدند و در امامت بودند تا سال 148 که امام کاظم ع به امامت رسیدند و در امامت بودند و انگار در همه موارد یک کار انجام می شده است. وقتی که مبنا بر این است که انجام وظیفه امامت بعنوان یک امر مشترک و همسان این باعث میشود که زمینه تفاوت ها از بین برود. بخصوص درباره ائمه متاخر تقریبا ما هیچ حرفی برای گفتن نداریم. انگار که ما یک امام لازم داشتیم، خلاصه اگر حجتی بر زمین نباشد اینها فقط برای این بودند که اگر امام روز زمین نبودن لساخت الارض باهلها  ولی اینکه چه کاری انجام داده اند خیلی در سیره پررنگ نمی شود و مورد تاکید قرار نمی گیرد. چون انگار همه قرار بود یک کار را انجام دهند و آن یک کار امامت بود. و آنکه انگار     زمین نباید از حجت خالی باشد. من نظرم این نیست. عرض من این است گاهی چنین تلقی و چنین نگاهی باعث شده است که وقتی ما کتب سیره را نگاه می کنیم از نظر بحث دستاوردها، احساس یکنواختی می کنیم چون هر انسانی که شرح حال آن را می نویسید باید اشاره کنید که آن شخص چه دستاوردی داشته است ؟ ولی این دستاوردها تفاوت هایشان کم رنگ می شود و بعد به یک دستاورد یکنواخت تبدیل می شوند. یک چیزی لازم بوده یک امامی حتما در روی زمین باشد و آنها هم بودند. اینکه دقیقا چه دستاوردهایی وجود داشته است، من نمی گویم اینها نیستند تفاوتهای بین ائمه خیلی در کتب سیره تقلیل پیدا می کند بخصوص در مورد ائمه متاخر. در ائمه متاخر واقعا ما توضیحاتی درباره دستاوردها نمی بینیم مثلا درمورد امام جعفر صادق ع اینگونه نیست. راجب محافل درس ایشان توضیح داده می شود درباره ائمه قبلی اطلاعات زیادی درباره دستاوردها وجود دارد. ولی چون ائمه مقداری از عرصه سیاسی دور شدند آن کار تاسیس مذهب انجام شده و تمام شده و قرار نیست مکررا تاسیس مذهب تکرار شود عملا ما درباره ائمه متاخر احساس می کنیم که دستاورد خاصی در کتب سیره مطرح نمی شود. نتیجه ای که می خواستم بگیرم از این قسمت این بود که در مجموع اين ويژگی ها نوعی تُنُکی در مضامين سيره را برای برخی از معصومين به وجود آورده و در آنان که مضامين انبوه است،(مانند امام حسین ع) انبوهی مضامين در مقطع ها و زمينه های معين از زندگی آنان است. و در آنان مانند امام حسین ع که مضامین انبوه است، انبوهی مضامین در مقطع ها و زمینه معینی از زندگی آنهاست. یعنی اگر را ما حجم داده ها را در مورد مقطع های مختلف زندگی حسین ع توزیع کنیم اصلا دوره ای که امام حسن ع زنده بودند حجم داده ها ی ما و یک صدم داده های ما در مورد ماجرای کربلا نیست. توضیح یک توضیح متناسبی از نظر حجم اطلاعات نیست و همه اینها بر می گردد به اینکه باورهای کلامی خاص باعث جهت گیری های خاصی از نظر دیتا و ماده اطلاعات در فضای بیوگرافی شده است و باعث شده است که یک طیفی از اطلاعات بیوگرافیک عملا امکان رشد در سیره اهل بیت نداشته باشد. این موضوع امر واقعی نیست بلکه یک امر عارضی است، معنای آن این نیست که محکوم به این باشد. بنابراین خیلی از اینها حتی امروز قابل تدارک است. با پژوهش وکارهای پژوهشی خیلی از این نقطه ضعف ها را می توان جبران کرد ولی آنچه که در عمل اتفاق افتاده است این است که ما بخصوص از امام صادق ع به بعد با یک رکودی در بحث سیره ها مواجه هستیم که به ندرت اتفاق تازه ای می افتد و اگر اتفاق تازه ای بیفتد موردهایی خیلی خاص مثل ولایتعهدی امام رضا ع است.

خواندن 1132 دفعه

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید