چهارشنبه, 03 آذر 1395 23:08

ظرفیت ها و چالش های رشته مطالعات زنان در حوزه علمیه؛ گفتگویی با خانم فریبا علاسوند

نوشته شده توسط دانشنامه زن مسلمان

خانم فریبا علاسوند در گفتگویی صریح با سایت دانشنامه زن مسلمان به چالش های پژوهشی بانوان طلبه و سیاست گذاری های غیرمتوازن در این عرصه اشاره کرد و تنها راه برون رفت از این وضعیت را تربیت بانوان متخصص در رشته های مرتبط با این حوزه دانست. 

دکتر عباس میرزایی

خانم فریبا علاسوند یکی از فعالان حوزوی در حوزه زن است. او متولد 1346 در شهر آغاجری است و در سال 1362 دروس حوزی خود را آغاز کرد. علاسوند در سال 1369وارد جامعه الزهرا شد. وی همواره به تحصیل و تدریس و پژوهش مشغول بوده و آثار فراوانی در حوزه زنان به نگارش در آورده است. حاصل این سال ها فعالیت نگارش ده ها مقاله و کتاب به زبان های مختلف بوده است. خانم علاسوند هم چنین سفرهای علمی تبلیغی زیادی در آسیا، اروپا و آمریکا داشته و به کشورهای زیادی سفر کرده اند. یکی از اهداف سفرهای ایشان طرح ایده ی تشکیل سازمان جهانی زنان فرهیخته ی مسلمان بود که سنگ بنای اولیه ی آن نهاده شد. ایشان در طول سال ها فعالیت افتخارات زیادی را کسب کرده اند. در سال 91 یکی از ده کاندیدای دریافت عنوان خبرسازترین زن ایرانی معرفی شده اند. در سال 1394 برگزیده زن شانزدهمین همایش کتاب سال حوزه شدند. در همین سال هم به عنوان یکی از موفق‌ترین روحانیان فعال در عرصه بین‌الملل معرفی شدند. هم چنین در سال 95 به عنوان پژوهشگر، مدرس حوزه و دانشگاه، مبلغ و مروج قرآنی در سطح ملی و بین المللی یکی از برگزیده جشنواره بانوان فعال در عرصه قرآنی انتخاب شدند. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات و زنان و هم چنین عضو کمیته زن و خانواده کمیسیون حوزوی وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشند. این نوشتار گفتگویی است با خانم علاسوند در حوزه فعالیت مراکز حوزوی در حوزه زنان و آسیب شناسی آن ها.

•     حوزه، مجموعه‌ها و مراکز مختلفی در حوزه مطالعات زنان دارد که شاید از نگاه رسانه‌ای چندان به آن توجه نشده باشد. لطفاً ابتدا درباره مراکز آموزشی و پژوهشی‌ وابسته به حوزه علمیه که در حوزه مطالعات زنان و خانواده فعالیت می‌کنند توضیحاتی بفرمایید.

برای بررسی این موضوع در ساختار رسمی حوزه، مرکز و نهاد دیگری که در حوزه خواهران و برادران تعریف شده باشد، و مأموریت آن رسماً پژوهش در حوزه زنان باشد، نداریم. اما در عرصه آموزش، چون رشته مطالعات زنان را داریم، مراکزی هستند که در عرصه مطالعات زنان فعالیت دارند و این رشته را برگزار می‌کنند؛ مثل جامعة‌الزهرا که این رشته را تأسیس کرده و برای این رشته گروه آموزشی دارد. همین‌طور در مرکز تربیت مدرس حوزه علمیه خواهران یکی از رشته‌هایی که در سطح سه برگزار می‌شود این رشته است. مدرسه معصومیه نیز در بخش آموزش این رشته را دارد. البته نمی‌دانم، مثل سال‌های قبل، در معصومیه افراد جدیدی جذب کرده باشند و این رشته در حال برگزاری باشد یا نه، اما قبلاً چنین بود. در عین حال که ما مرکز تخصصی مطالعات زنان به عنوان یک نهاد پژوهشی، با این نام و مأموریت مشخص نداریم ولی حداقل در خصوص موضوع خانواده این بحث دغدغه پژوهشی بسیاری از پژوهشگران حوزه است. مثلاً پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در این زمینه هم گروه پژوهشی دارند و هم تحقیقات و منشوراتی. مؤسسه امام خمینی نیز، طبق تعاملاتی که با هم داشته‌ایم، در این زمینه فعال‌اند. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، و نیز دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم نیز در این زمینه فعالیت‌هایی دارند. به هر حال، یکی از دغدغه‌های پژوهشی در برخی رشته‌ها، مثل جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و حقوق، در حوزه مطالعات زنان، بحث زنان است. بنابراین، اگر بخواهیم دنبال این محتوا باشیم که چه مراکزی درصدد تحقیق و پژوهش یا آموزش در حوزه مطالعات زنان هستند به مراکز بسیاری می‌رسیم ولی به عنوان یک نهاد پژوهشی رسمی، در ساختار حوزه فقط همین مرکز هست که اساساً تمام هم و غم آن بر مطالعات زنان و خانواده متمرکز است. بنده اطلاع دارم که برخی فعالیت‌های NGO‌ها  هم در این زمینه است. اگر اشتباه نکنم یکی از آنها کوثر ولایت است. بنابراین، تنها مرکز رسمی در قم، مرکز تحقیقات زنان و خانواده است، البته با این مأموریت خاص؛ و در عرصه‌های دیگر وارد نشده‌ایم.

•    پرسش بعدی من درباره فعالیت‌های حوزه علمیه در بحث زنان و خانواده در بخش برادران است. با توجه به اینکه حوزه مطالعات در موضوع زن و خانواده بسیار گسترده است می‌خواستم ببینم آیا در حوزه‌های برادران هم راجع به مباحث مربوط به زن و مطالعات خانواده بخش‌های آموزشی وجود دارد یا اینکه این بحث فقط در بخش خواهران مطرح است؟

متأسفانه حتی آموزش خانواده، دست‌کم به عنوان یک سرفصل درسی یا مطالعه خودخوان هم در حوزه برادران نداریم. این یکی از دغدغه‌های ما بوده است و بارها پیشنهاد کرده‌ایم که چنین درسی اضافه شود. چون هم وقتی بحث از خانواده می‌شود یکی از دو عنصر تشکیل‌دهنده خانواده، آقایان هستند و هم طلاب، نوعی حیثیت جمعی و اجتماعی دارند؛ تبلیغ می‌کنند و در این باره قلم می‌زنند. لازم است برای ارتقای دانش دینی، خانواده‌ها، درباره بحث خانواده نیز اطلاعاتی پیدا کنند. ما وارد این گفت‌وگو شده‌ایم و لی تا حالا نتیجه‌ای نگرفتیم.

•    با توجه به اینکه مرکز تحقیقات زن و خانواده، آن‌گونه که فرمودید، تنها مرکز پژوهشی رسمی در حوزه علمیه قم است آیا این مجموعه با مراکز آموزشی حوزوی، مانند جامعةالزهرا، معصومیه و مرکز تربیت مدرس خواهران، در ارتباط است؟ آیا برای همسوکردن این مجموعه‌های آموزشی و ارتباط حوزه‌های آموزشی و پژوهشی، فعالیت‌ها یا طرح‌هایی انجام شده است؟

بله. این یکی از برنامه‌های ما است که به طور ضمنی به چند روش انجام می‌دهیم؛ نخست اینکه چون خود من زمانی در زمینه مطالعات زنان، در جامعةالزهرا مسئولیت محدود و کوتاهی داشتم و در مراکز دیگر هم هستم، و بخشی از ارتباطات ما تأمین استادان این رشته است که بعضاً بتوانند در مقاطع عمومی تدریس، و افراد را آماده کنند، تجربه‌ام نشان داده است که کسانی که در این رشته ممحض‌اند و فعالیت علمی و پژوهشی دارند بسیار موفق‌ترند و از نظر طرح درس، انضباط درسی و دیگر مسائل مهم و مؤثر آموزشی موفق‌تر عمل می‌کنند. من دیده‌ام که گاه کسی می‌آید و این مباحث را تدریس می‌کند اما انگار به منبر رفته است. اما برخی هم بر اساس منطق روشن و سابقه معین علمی درس می‌دهند و این تفاوت بسیار آشکار است. لذا یکی از دغدغه‌های ما تأمین استادان متخصص در بحث‌های مطالعات زنان است. وقتی از مطالعات زنان سخن می‌گوییم درباره موضوعی بین‌رشته‌ای صحبت می‌کنیم. وقتی کسی می‌خواهد فلسفه اخلاق را با رویکرد جنسیتی مطرح کند یا دو واحد جامعه‌شناسی جنسیتی بگوید باید با این رشته آشنا باشد، و چنین نیست که به صرف طلبه‌بودن بتواند چنین موضوعی را تدریس کند. این یکی از دغدغه‌های ما است و کماکان ادامه دارد.

یکی دیگر از ارتباط‌های ما برگزاری دوره‌های ترویجی در قم بوده است، هرچند در کل کشور، در جاهای مختلفی، دوره‌های بسیاری برگزار کرده‌ایم. در مرکز خودمان هم دوره‌هایی برگزار کردیم؛ مثلاً 8 یا 9 سرفصل را در طول یک سال با محدودیت برگزاری دوره، در روزهایی از هفته، تدریس کردیم. البته درباره تعداد دوره‌های برگزارشده حضور ذهن ندارم ولی دوره‌های مختلفی برگزار کردیم که در هر دوره شاید دوسوم شرکت‌کنندگان از طلبه‌ها بودند و غالباً هم از جامعة‌الزهرا. البته دو سالی است که ما این دوره‌ها را به صورت آنلاین برگزار می‌کنیم ولی آن سال‌ها به صورت حضوری بود و تقریباً می‌توان گفت استادان درجه یک ما این دوره‌ها را اداره می‌کردند و این در ایجاد جمعیت تبلیغی تأثیر داشت و خیلی خوب بود. افرادی که بعدها در عرصه‌های مباحث تبلیغی می‌توانستند در حوزه مطالعات زنان وارد شوند عمدتاً از کسانی بودند که این دوره‌ها را گذراندند، یا کسانی بودند که بعدها مطالعات زنان خواندند. حتی ما کسانی را داشتیم که دانشجوی دکتری و طلبه بودند و اکنون رسماً جزء استادان دانشگاه هستند و جریان مطالعات زنان را در پایان‌نامه‌های دانشجویی مدیریت می‌کنند. لذا چنین ارتباطاتی هم داشته‌ایم.

ارتباط تعریف‌شده دیگری هم داریم؛ برای مراکز تربیت مدرس حوزه‌های علمیه خواهران دو دوره برگزار کرده‌ایم؛ منهای بحث جذب که خود مرکز انجام داده و از مصاحبه‌های علمی تا انتهای برنامه‌های علمی همه بر عهده ما بوده است. به نظرم این نمونه بسیار خوبی از برگزاری دوره موفق بوده است که اکنون هم ادامه دارد و دوره دوم را هم به همین نحو پشتیبانی می‌کنیم. یعنی تمام استادان، حتی استادان فقه و اصول را خود ما تأمین کرده‌ایم. درس‌های مطالعات زنان و منابع و سرفصل‌ها و مهم‌تر از تمام این برنامه‌های منظم، پشتیبانی‌های علمی در بحث کرسی‌ها همه به عهده خودمان بود. این گروه با ما خیلی ارتباط دارند و در تمام نشست‌های ما شرکت می‌کنند. ما برای اینها به صورت تک‌درس، واحدهای بسیاری تدریس کردیم، که این در رشد علمی این دوستان تأثیر خوبی داشت. یعنی این تفاوت بسیار مشهود است و برای ما مایه خوشحالی است. چون اینها بچه‌های شهرستان هستند و اگر خوب پرورش پیدا کنند دیگر نیاز به دعوت از اساتید خارج از استانشان ندارند.

 

•    خانم علاسوند با توجه به عملکردتان در حوزه مطالعات زنان و بازتاب این طیف از فعالیت‌ها، حوزه و میزان تأثیرگذاری شما چقدر است؟ مرکز شما تقریباً از سال 1376 به این سو فعالیت می‌کرده است؛ به غیر از تأثیرگذاری بر مخاطبان مستقیم که فرمودید، مرکز تحقیقات زنان و خانواده بر مجموعه‌های پژوهشی فعال وابسته به حوزه علمیه، مانند پژوهشگاه فرهنگ و علوم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دیگر مراکز، چه تأثیری داشته است؟ همچنین، چه تأثیری بر فضای عمومی جامعه داشته است؟ آیا مرکز در این باره فعالیت‌هایی انجام داده است؟

بله. در تکمیل بحث قبلی نکته‌ای را عرض می‌کنم. ما در بحث ترویج به سمت دوره‌های آنلاین رفته‌ایم. مجموعه‌ای با عنوان «صد گفتار» داریم که مشتمل بر صد جلسه 20 یا 25 دقیقه‌ای است و مطالب مرتبط با سرفصل‌های مختلفی را که برایمان مهم بوده است، تدوین کرده‌ایم. در عرصه مطالعات زنان نیز از استادان استفاده کرده‌ایم. مثلاً خود بنده چهار عنوان در آنجا تدریس می‌کنم؛ و این صد گفتار به صورت آنلاین در سطح کشور در حال اجرا است و بسیار بُرد خوبی داشته است. افرادی که ممکن است دانشجو یا طلبه باشند در این دوره شرکت می‌کنند. یک دوره با موفقیت انجام شد و من از بازخوردهایی که گرفته‌ام متوجه شدم که تأثیر آن بسیار جدی است. چند وقت پیش مهمانی از استان گلستان داشتیم. بچه‌های مذهبی هستند که مدیریت مجموعه‌‌های بزرگی را دارند اما دستشان خالی است و از لحاظ مفاد علمی بی‌پناه بوده‌اند. این برای آنها دلگرم‌کننده بود.

همین دوره را به صورت بین‌المللی هم تا حدی اجرا می‌کنیم. یعنی به زبان عربی، دوره‌های آنلاین تعریف کرده‌ایم و با استادان همین مجموعه که مسلط به زبان عربی هستند این دوره‌ها را برگزار می‌کنیم. شنوندگان ما از کشورهای عربستان، بحرین، یمن و لبنان هستند که آنها هم احساس رضایت کرده‌اند و همین باعث برخی همکاری‌های بعدی در ترجمه‌های کتاب‌های ما و بحث‌هایی از این قبیل شده است. اما در خصوص تأثیرگذاری بر مراکز علمی دیگر و ارتباط با آنها، مرکز تحقیقات زن و خانواده، در حوزه علمیه قم شروع خوبی داشت. کسانی عهده‌دار این کار شدند که دغدغه این عرصه را داشتند، به‌ویژه خود آقای زیبایی‌نژاد. ما از سال 1376 فعالیتمان را شروع کردیم و در سال‌های بعد مجموعه رسمیت بیشتری پیدا کرد. ابتدا این مرکز دفتر بود، اما حالا به مرکز تحقیقات زن و خانواده تبدیل شده است و ممکن است در آینده به پژوهشکده ارتقا پیدا کند.

از همان زمان کوشیدیم در حد بضاعت خودمان از لحاظ ایجاد دیالوگ در خصوص مباحث زنان از قله شروع کنیم. یعنی بحث‌های معمولی در دسترس جامعه، مثلاً پاسخ به شبهات حقوقی، دغدغه اولیه ما نبود. اینها در واقع چهره رویین هستند که در جامعه مطرح‌اند، ولی عمق مطالعات زنان بیش از اینها است. لذا از مباحث عمیق‌تر شروع کردند. این باعث شد نگرش مجموعه‌های علمی حوزه به ما از ابتدا منفی نباشد، بلکه مثبت باشد. یعنی مجموعه آن‌قدر بضاعت داشت که مثلاً حتی اولین صحبت‌های خودمان را در محضر مراجع تقلید مطرح کنیم و بتوانیم با مراکزی که در حوزه پژوهش، سالیان سال کار کرده بودند طرف صحبت قرار بگیریم و بحث کنیم و معلوم شود که در این زمینه حرف مسلطی داریم و می‌خواهیم مطرح کنیم. این همکاری‌ها بعدها شکل‌های مختلف رسمی‌تری پیدا کرد. حدود سیزده سال پیش، وقتی دانش‌نامه فرهنگ فاطمی، در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه کلید خورد، مدیر گروه مطالعات زنان، آقای زیبایی‌نژاد بودند که اعضای آن را از مرکز ما و تعدادی هم از بیرون از مرکز مطالعات زن و خانواده انتخاب کرده بودند. من و ایشان عضو شورای اصلی بودیم. این مقدار اقبال به ما نشان می‌دهد که اگر در حوزه کسی دستی در این مباحث دارد این مرکز است. هم‌زمان ارتباط ما با مراکز دیگر هم برقرار بود و استفاده می‌کردیم. این مهم بود که ما باور کنیم باید فهمی دوطرفه و بین‌الاذهانی شکل بگیرد، ولی به هر حال این اتفاق در آن زمان افتاد و اکنون تقریباً در وضعیت نسبتاً بالغی هستیم. جایگاه ما مشخص است و مراکز دیگر هم جایگاهش روشن است و به صورت خیلی معین و تعریف‌شده‌ای فعالیت‌ها را انجام می‌دهیم. بخشی از برون‌سپاری‌های پژوهشی را با کمک پژوهشگران دیگر مراکز که در این عرصه هستند جلو می‌بریم. یعنی به اندازه کافی همه به هم احترام می‌گذاریم و این بسیار خوب است.

گاهی هم بحث‌هایی را با جاهای دیگر مطرح می‌کردیم اما بعد به این نتیجه می‌رسیدیم که ادامه ندهیم. شاید تجربه ما چندان خوب نبود. یعنی به نظر می‌رسید برخی نهادهای حوزوی در این مباحث، هنوز خیس نخورده‌اند. با اینکه گاه شهرت فراوانی داشتند و در دیگر عرصه‌های کار حوزوی بسیار پیشتاز بودند ولی در حوزه مطالعات زنان بعضاً ده یا پانزده سال عقب‌تر بودند. لذا، ارتباط خود را با آنها محدود کردیم.

برای ما از همان آغاز چند شاخصه، مهم بوده است که بیان می‌کنم. بخشی از اینها را در چشم‌اندازمان داریم. هدف و دورنمای ما این بود که در حوزه مطالعات زنان به مرجعیتی علمی در کشور برسیم. جهت آن هم حوزوی‌بودن آن است. ما معتقد بودیم حوزه می‌تواند سکان مطالعات زنان را در حوزه علوم اسلامی به دست بگیرد. برای این منظور تلاش‌هایی انجام دادیم که می‌توان به‌تفصیل به آن پرداخت.

نکته دوم اینکه از ابتدا می‌خواستیم خود را در بدنه انقلاب اسلامی تعریف کنیم. خودمان را به رهبران انقلاب متعهد می‌دانستیم، و برای پیشبرد اهداف انقلاب این مرکز را تأسیس کردیم. لذا یکی از اصول ما ارتباط با بدنه حاکمیتی بوده است. نه اینکه قرار باشد خودمان را به عنوان نهادی اجرایی تعریف کنیم ولی معتقد بودیم اگر پژوهشی صورت می‌گیرد باید نیم‌نگاهی هم به نیازهای انقلاب اسلامی در سطح کلان داشته باشد. دولت‌ها برای ما مهم نیستند. ممکن است در دولت خاصی فضای کار بیشتر یا کمتر باشد ولی چون اساساً دولت‌ها را مهمان انقلاب می‌دانیم در تعامل با هر دولتی به آنها اعلام می‌کنیم که تا چه اندازه می‌توانیم به آنها کمک کنیم یا چه کارهایی را می‌توانیم انجام دهیم. در واقع خودمان را عرضه می‌کنیم. این عرضه‌کردن‌ها خیلی مهم است. ما باید کاری انجام دهیم که همسو با اهداف انقلاب باشد. در این زمینه کارهای ما خوب بود. حتی دفتر مقام معظم رهبری، در مواقعی که بحث زنان به صورت جدی مطرح می‌شود، همیشه یکی از مراکزی را که از حوزه دعوت می‌کنند مرکز ما است که در موضوعی که خواسته‌اند بحث می‌کنیم و مطالبی را که لازم است آماده می‌کنیم. خود آنها برنامه‌هایی دارند. مثلاً می‌خواهند پیمایشی درباره درس‌های خانواده انجام دهند. حتماً سخن مرکز ما را هم می‌شنوند و در مجموعه خود می‌آورند. در همکاری‌های کلان هم کتاب‌هایی نوشته شده است. در یکی از همکاری‌ها با وزارت بهداشت کتابی با عنوان خشونت خانوادگی تألیف کردیم. چون بحث خشونت در فضای بین‌الملل بسیار مطرح است و ما معتقد بودیم باید بسته‌های دینی آن را ما متکفل شویم و آماده کنیم. چند کار از این قبیل کارها انجام داده‌ایم.

گاهی هم در مسائل این‌چنینی مجبور شده‌ایم نقش جدی بازی کنیم. مثلاً حدود هفده سال پیش، بحث الحاق ایران به کمیسیون رفع تبعیض علیه زنان مطرح شده بود که مجموعه ما بسیار فعال بود. حتی آن زمان بی.‌بی.‌سی برنامه ما را منعکس، و ناراحتی‌اش را از آن اعلام کرد. مرکز ما در این بحث، بیشترین سهم را در ایجاد فضایی علمی و سیاسی، توأم با هم، داشت و توانستیم آن را به گوش مراجع تقلید هم برسانیم. بنده خودم چندین جلسه خدمت مراجع معظم رفتم که بتوانیم از آن فضا و بحث‌های علمی که آماده کرده بودیم کمک بگیریم. ما ارتباطمان را با بدنه حاکمیت حفظ کرده‌ایم تا بتوانیم صدای حوزه و اسلام را در این مسائل به گوش همه برسانیم و دیدگاه‌های دیگر را نیز دریافت کنیم و ببینیم چه میزان می‌توانیم با آنها تعامل داشته باشیم. البته نمی‌گویم کاملاً موفق بوده‌ایم ولی در حال کار هستیم و دوره‌های مختلفی را در سطح استان‌های مشهد، قزوین، تهران، و زنجان برگزار کرده‌ایم. برنامه‌ها و نشست‌های متعددی داشته‌ایم و با اداره‌کل‌های مختلف وزارت‌خانه‌ها، به‌ویژه آموزش و پرورش و وزرات کشور، در حوزه زنان در ارتباط بوده‌ایم و همکاری کرده‌ایم.

نکته دیگر درباره گستره تأثیرگذاری اینکه، ما کوشیدیم از قله شروع کنیم. لذا ارتباط با بدنه کارشناسی آکادمی کشور یکی از غفلت‌های ما بود. هرچند بحث تعامل حوزه و دانشگاه همیشه به بحث‌های کم‌ارزش‌تر فرو کاسته شده، اما ما به شأن چندرشته‌ای مطالعات زنان معتقد و پای‌بند بودیم و سعی می‌کردیم بازتاب فعالیت‌هایمان را در جامعه رصد کنیم و ببینیم آیا بدنه آکادمی کشور آن را قبول دارد یا نه؛ و اگر نقد می‌کند محتوای انتقاد چیست. چون نقدهای بیرونی هرچند گزنده باشند، مؤثرند و در ترسیم راه به ما کمک می‌کنند؛ کاری که نهاد‌های حوزوی اغلب انجام نمی‌دهند و به خوانش خودشان از بیرون توجه نمی‌کنند. این مسئله برای ما بسیار مهم بود. به هر حال، ما طرف گفت‌وگو هستیم و از زوایای مختلفی نقد می‌شویم. حتی پایان‌نامه‌ای هم درباره فعالیت‌های مرکز ما سامان داده شده است. ولی ما همین را هم مثبت قلمداد می‌کنیم. به نظر می‌رسد اینکه پایان‌نامه ارشد یا دکتری به نقد مرکز خاصی معطوف شود نشان‌دهنده تأثیرگذاری آن مرکز است.

در عرصه ارتباط با بدنه آکادمی، هم ما نشست‌های متعددی داشتیم و هم دانشگاه‌ها و استادان دانشگاه فراوان به دفتر ما رفت و آمد کرده‌اند. می‌کوشیم تقریباً هر جایی که بحث مهمی در عرصه مطالعات زنان و خانواده مطرح شده است و امکان بررسی آن با رویکرد دینی فراهم باشد از آنها دعوت می‌کنیم که بحثشان را مطرح کنند. این نوع ارتباط برای ما خیلی مؤثر بوده است.

متأسفانه برخی از دوستان که وارد عرصه مطالعات زنان می‌شدند گویا احساس می‌کردند این رشته پرستیژ چندانی برای آنها نداشت و در خور توجه نبود. حتی گاه آن را در حد پاسخ به چند شبهه دیه و قصاص فرو می‌کاستند. این دریای عمیقی که امروزه هست نتیجه همان ناخونک‌زدن‌های جریان فمینیستی است که باعث شد بگویند چیزی به عنوان ادعای زنانه وجود دارد که در عرصه‌های مختلف هم وارد شده است، به گونه‌ای که وقتی از فمینیسم سخن می‌گوییم از مکتب کلانی صحبت می‌کنیم که ادعا دارد الاهیات، حقوق، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، و معرفت‌شناسی فمینیستی داریم و در همه عرصه‌ها مدعی است و کتاب‌های جامع و مجموعه‌های بزرگ دایرة‌المعارفی تهیه کرده است. این قبیل آثار با عنوان مجموعه دانش زنانه کم نیستند. وقتی از مطالعات زنان صحبت می‌کنیم از رشته بزرگی سخن می‌گوییم. بنابراین، این عرصه، عرصه مهمی است. اما آن‌قدر این درس‌ها در سطح خوبی مطرح شد، که بعدها تأثیرگذاری‌اش را دیدیم. اگر توضیح بدهم شاید حمل بر خودستایی از مرکز تحقیقات زن و خانواده شود؛ در یکی از نشست‌ها، در خدمت مقام معظم رهبری، ما جزء داوران بودیم. هفتصد یا هشتصد مقاله برای نشست آمد. تعداد خیلی کمی برگزیده شد. سایت khamenei.ir فقط دو مقاله را منتشر کرد که یکی به قلم آقای زیبایی‌نژاد بود و دیگری به قلم بنده. می‌خواهم توان علمی این مباحث را یادآور شوم نه توان خودمان را. یعنی پتانسیل بزرگی در این مباحث است که می‌شود راجع به آن سخن گفت و به‌مرور در این زمینه جا افتاد. وقتی من پیچ رادیو معارف را باز می‌کنم، گاه کسانی بحث می‌کنند که من اصلاً آنها را نمی‌شناسم و در مراکز مختلفی فعالیت می‌کنند. این نشان می‌دهد تأثیرگذاری ما خوب بوده است؛ نه اینکه ما علت تامه باشیم ولی بخش مهمی هستیم که توانستیم این مسئله را به دغدغه تبدیل کنیم.

•    مراکز حوزوی فعال در حوزه مطالعات زنان، و به طور خاص مرکز شما، با توجه به اینکه نگاهی مرجعیت‌گونه و مؤکد بر مباحث بنیادی و عمیق دارید، آیا صرفاً در حوزه مباحث بنیادی زنان و خانواده ورود می‌کنند و به مسائل عینی جامعه بی‌توجه‌اند یا اینکه موضوعات واقعی جامعه هم در حوزه پژوهشی آنها است؟ به طور کلی اولویت مجموعه‌های حوزوی باید تأکید بر فعالیت‌های بنیادی و نظری مباحث زنان باشد یا مباحث عینی جامعه؟ کدام یک از این دو را از مجموعه‌های حوزوی توقع دارند؟

منظور بنده این نیست که ما اینجا صرفاً بحث بنیادی داریم. مثلاً یکی از مباحث بسیار مهم در جامعه، بحث حجاب است، که مسئله‌ای عینی و مبتلابه است. ممکن است کسی این بحث را به صورت سطحی بیان کند و دیگری همین بحث را بسیار عمیق بکاود و ابعادش را روشن کند. مثلاً آن را صرفاً از بعد اجتماعی یا روان‌شناختی بررسی می‌کند و آن‌قدر آن را کالبدشکافی می‌کند که افراد مختلفی که این نوع تحلیل را می‌شنوند می‌گویند ارزش این را دارد که پای این بحث بنشینیم، خواه آن را رد کنیم یا بپذیریم و گسترش دهیم. بحث بنده درباره نوع مطرح‌کردن مباحث است که تقریباً هر جا هر کدام از کارشناسان ما این نوع طرح بحث را داشتند افراد احساس کردند، چه در دانشگاه و چه در حوزه، نگاه آنان متفاوت است. اما ما صرفاً به بحث‌های نظری نمی‌پردازیم. در حال حاضر، چند گروه پژوهشی داریم. یکی از این گروها، گروه مبانی است، و کارهای آنان، کارهای نظری است و در مباحث بنیادی پژوهش می‌کنند و خود بنده در همان گروه هستم، ولی مطلقاً از مباحث علمی جامعه دور نیستیم. یعنی در کنار فعالیت‌هایمان از طریق ارتباط با مراکز، درصدی را برای فعالیت‌های تدریجی و کار با بدنه اجتماعی صرف می‌کنیم. ممکن است این فعالیت‌ها بر اساس تکنیک فردی ما باشد. یعنی مثلاً از این گروه دو نفر این کار را انجام دهند و دو نفر دیگر انجام ندهند. این به تفکیک‌های فردی برمی‌گردد، ولی به نظر می‌رسد کسی هم که در مباحث نظری کار می‌کند اگر بین جامعه و نیازهای آن از یک سو، و مطالعات بنیادی از سوی دیگر، رفت و آمد نکند، و مطالعات هم از سر صحنه تغذیه نشود، کاربردی نخواهد داشت.

 

این رویکرد در کل دنیا مطرود است که کسی گوشه‌ای بنشیند و در عزلت پژوهشی فعالیت کند. در کنار این گروه، ما گروه جامعه‌شناسی هم داریم. گروه علوم اجتماعی ما، موضوع پژوهش‌شان همیشه مسائل عینی است ولی تحلیل‌هایشان تحلیل علمی است؛ موضوعاتی همچون: طلاق، ارزش‌های نگرش‌های زنان ایرانی، موضوع‌های مختلف مربوط به ازدواج و بحث حضانت، نگاه مادرانه به کردار فرزند، مادران مطلقه صاحب فرزند و ... . اینها بحث‌هایی است که جامعه‌شناس از متن جامعه برمی‌دارد و تحلیل می‌کند. گروه روان‌شناسی هم به همین نسبت، درباره تحقیقات میدانی و مسائل عینی جامعه در حوزه زن و خانواده فعالیت می‌کنند. یک گروه مطالعات راهبردی هم داریم که هرچند تازه‌تأسیس است در طرح اصلی ما بوده و تازه کلید خورده است. یکی از کارهای اصلی آن این است که مدام رصد و برنامه‌ریزی کنند که مطالعات کلی در فضای دفتر به چه سمت و سویی باشد. گروه دیگر، گروه فقه و حقوق است. برخی مطالعات این گروه نیز مطالعات مرسوم و رایج فقهی است. اما ممکن است بسیاری از مباحث آنها مباحث جامعه‌شناسی فقه، تاریخ فقه یا بحث‌هایی باشد که در عرصه‌های سنتی فقه روی آن کار نمی‌شود. در عین حال، همه گروه‌ها طرح‌هایی خارج از پایه اصلی کار خودشان هم دارند. یعنی مثلاً خود اعضای گروه فقه یا گروه‌های دیگر، یکی از پروژه‌های مهمشان حجاب است، که پروژه بسیار بزرگی است و مسائل مختلفی را شامل می‌شود. هر یک از این گروه‌ها تحت اشراف شخصیت‌های مهم علمی اداره می‌شود. بنابراین، می‌خواهم بگویم به همه مسائل توجه دارند. اخیراً بخش دیگری را هم تحت عنوان میز منطقه‌ای تعریف کرده‌ایم تا دچار تحقیق‌زدگی و کتاب‌خوانی بیش از حد نشویم. چون اساساً عرصه مطالعات زنان، عرصه عینیات است. لذا درصددیم بدانیم مسئله‌های اصلی مردم، در حوزه زن و خانواده چه چیزهایی هستند.

این طرح را از استان فارس شروع کردیم. چون امکانات ارتباطی بیشتری برای مدیر مرکز در آنجا بود. با نهادهای دولتی آنجا، و نیز امامت جمعه، دانشگاه، و مراکز مختلف ارتباط برقرار کردیم تا بتوانیم ضمن برقراری ارتباط با محله و مردم بفهمیم مسائل مردم در این عرصه چیست و ما به عنوان یک نهاد چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم.

•    خانم علاسوند اجازه دهید کمی هم نگاه آسیب‌شناسانه به این طیف از فعالیت‌های حوزه داشته باشیم. طبیعتاً مجموعه‌های پژوهشی که در حوزه فعالیت دارند، از جمله مرکز شما، ممکن است نقاط قوت و کمبودهایی داشته باشد. ارزیابی شما از این مجموعه از لحاظ قوت‌ها و ضعف‌ها چگونه است؟ خلأها و مشکلات این مجموعه‌های حوزوی چیست؟

چه‌بسا ما، نقاط قوت خودمان را، به عنوان فردی از نهاد حوزوی، بدانیم ولی گاهی این نقاط قوت ما را متوقف می‌کنند. برخی نقاط قوت چنین است: ما علاقه‌مندیم کارهای اساسی، ریشه‌ای و عمقی انجام دهیم. نیز حوزه مفتخر است که نهادی است که در راستای اهداف انقلاب اسلامی حرکت می‌کند و رویکرد آن در بخش‌های مختلف، دینی و اسلامی است و در چارچوب‌های اسلامی فعالیت می‌کند. نکته دیگر اینکه حوزه این پتانسیل را دارد که از طریق ساز و کارهایی مانند تبلیغ با مردم مستقیماً در ارتباط باشد تا آنها خودشان به عنوان یک رسانه بزرگ چهره به چهره، آنچه را تولید کرده‌اند بگویند. مثلاً من کتابی را می‌نویسم. صرف نظر از اینکه منتشر شود یا نشود و به دست افراد برسد یا نرسد، از طریق دیگری این محتوا را به گوش مردم می‌رسانم. چون خودم مبلّغ هستم.

در مقابل، ضعف‌هایی هم وجود دارد؛ گاهی این ضعف‌ها ما را زمین‌گیر می‌کند. گاهی هم مبتلا به نوعی غرور علمی می‌شویم. این غرور اولاً مانع بالندگی بیشتر می‌شود. ثانیاً، سبب می‌شود نگاهی از بالا به پایین به سایر دانش‌ها و رشته‌ها داشته باشیم، در حالی که چیزی که ارزش است، قرآن کریم است. نگاه قرآن کریم از بالا به پایین است. نگاه خداوند به بندگان و نیز نگاه معصومان از بالا به پایین است و این ارزشمند است. ولی ما نمی‌توانیم ادعا کنیم و در حوزه دانش این‌چنین رفتار کنیم. ما باید این نوع نگاه را تغییر دهیم. به نظر من، در حوزه دانش، باید نگاه متواضع‌تر باشد. مثلاً من نباید فکر کنم که می‌توانم هر گونه اظهارنظر جامعه‌شناختی یا روان‌شناختی داشته باشم. حیطه‌های علوم، حیطه‌های تخصصی هستند. هر علمی انبوهی از نوشته‌ها و نظریه‌ها و تحقیقات دارد. حتی اگر من آن تحقیقات را بر اساس رویکرد اسلامی خودم نپذیرم ولی چنین پشتوانه‌ای دارد. لذا یکی از ضعف‌های ما تعامل‌نداشتن با نهادهای علمی و خود نهاد علم است. باید این تعامل صورت بگیرد. اگر به برخی از پایان‌نامه‌های حوزوی نگاه کنید می‌بینید که مثلاً نوشته‌اند جامعه‌شناس یا روان‌شناس فلان مطلب را می‌گوید، در حالی که این تعبیر غلط است. در جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی آن‌قدر اختلاف نظر وجود دارد که شما نمی‌توانید بگویید جامعه‌شناسی این را می‌گوید. گاهی این مسائل ناشی از ندانستن و تقریر نادرست است و گاهی ناشی از غرور علمی. من اگر بخواهم نهایتاً چیزی به نام علم دینی محقق شود در وهله اول باید ادبیات موجود در این زمینه را مطالعه کنم و ببینم کجای آن ادبیات امکان دینی‌شدن را دارد.

ارتباط با مراکز دیگر، یکی از مشکلات نهادهای ما است. این مسئله در نهادهای حوزوی خواهران خیلی بیشتر است. مثلاً شما پرسیدید با نهاد جامعة‌الزهرا چه ارتباطی دارید. ما هیچ ارتباط سیستمی با جامعة‌الزهرا نداریم و این خیلی بد است. آنها جایی به نام پژوهشکده حضرت معصومه (ع) دارند و اینجا هم یک پژوهشکده هست. آنها دانش‌نامه‌ای به نام دانش‌نامه زن مسلمان در حال تدوین دارند و ما هم حدود ده سال است با دانش‌نامه فرهنگ فاطمی درگیریم. گاهی هم خود اشخاص از مراکز مختلف با هم ارتباطاتی دارند ولی نهادها نه. مثلاً خود من تا سال 83 یا 84 در جامعةالزهرا بوده‌ام. از سال 69-70 که بعد از اتمام رسائل و مکاسب وارد جامعة‌الزهرا شدم تا سال 83 یا 84 هیئت علمی بودم. یعنی جزء کادر علمی بودم ولی ارتباط سیستمی نداشتیم. این باعث هم‌افزایی نمی‌شود. نمی‌خواهم بگویم جامعه مقصر است یا ما مقصریم ولی این وسط تقصیری در کار است. این باعث شد افراد خودشان به خودشان احساس کفایت کنند. این مسئله به پیشرفت علمی ضرر می‌رساند. خصوصاً در عرصه پژوهش بسیار ممکن است منجر به موازی‌کاری شود و آسیب برساند و سبب اتلاف انرژهای محدود ما شود.

•    ببینید خانم علاسوند اغلب مجموعه‌های حوزوی فعالیت‌های پژوهشی‌شان را به صورت جزیره‌ای انجام می‌دهند. این مسئله نه‌تنها در بحث مطالعات زنان بلکه در مجموعه حوزوی یا هر مجموعه دیگری آفت بزرگی است. البته احساس می‌کنم این فاصله در بحث مطالعات زنان نسبت به تاریخ و دانش‌های دیگر علوم اسلامی خیلی زیاد است. چگونه می‌شود برنامه مشترکی داشت و اینها را به هم نزدیک کرد؟ طبیعتاً چنین کاری لازم است ولی هنوز انجام نشده است. به نظر شما حلقه مفقوده این بحث کجا است؟ چرا نمی‌شود همه این مجموعه‌ها، که کم هم نیستند، زیر چتر واحدی فعالیت کنند؟

مرکز ما، یعنی مرکز تحقیقات زن و خانواده، در بحث های مطالعات زنان در تهران و حتی در کل کشور شناخته‌تر هستیم تا جامعةالزهرا. بعید می‌دانم جامعةالزهرا از حوزه و گستره فعالیت‌های ما اطلاع داشته باشد. ما خیلی زود در فضای دانشگاهی جا افتادیم و در فضای کشور تأثیرگذار شدیم. مجموعه دوره‌ها و فعالیت‌هایی که برگزار کرده‌ایم و همایش‌هایی که حمایت کرده‌ایم و تعداد جلساتی که خارج از قم داشته‌ایم، بسیار زیاد بوده است. همچنین، ارتباط ما با همه مراکز پژوهشی قم بیشتر از ارتباط با مراکز زنانه مانند جامعة‌الزهرا بوده است و این هم اشکالی است برای ما. ما با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و پژوهشگاه دفتر تبلیغات و سایر مراکز ارتباطات، نشست‌ها و جلسه‌های مختلفی داشته‌ایم. اولین گزینه‌ای که به ذهن آنان می‌رسد این است که مراکز مختلف ما را دعوت می‌کنند و ما هم متقابلاً همین کار را می‌کنیم. یکی از خصوصیات مثبت آقای زیبایی‌نژاد این است که برای عقل جمعی احترام قائل‌اند. یکی از امتیازهای ما هم این است که مدیریتی که دائم حق وتو داشته باشد در اینجا وجود ندارد. لذا اقبال به مجموعه ما و استقبال از آن زیاد است.

گاهی ما کمی انحصارگرا می‌شویم. یعنی می‌گوییم ما این کار را باید انجام دهیم. خاطرم هست سال گذشته یکی از همکاران پیشنهاد داده بود که در جای خاصی برای رشته مطالعات زنان برنامه‌ریزی شود. یعنی در مرکز مدیریت حوزه خواهران و جامعة‌الزهرا، مرکزی برای این رشته و فکرکردن درباره آن وجود داشته باشد و کسانی هم که برای این رشته دعوت می‌شوند در این زمینه متبحر باشند. به هر حال، منِ نوعی که در عرصه مطالعات زنان فعالم و شاید به هر حال جا داشته باشد که دیگران استفاده‌ای ببرند بد نیست اتاق فکری هم در کار باشد. ولی متأسفانه، مخصوصاً جامعةالزهرا، این فرآیند را قبول ندارد، با اینکه مدیر گروه آنجا، خودشان قبلاً کادر علمی ما بودند و خودشان این پیشنهاد را دادند ولی اتفاق نیفتاد و گفتند ما خودمان این برنامه را اجرا می‌کنیم. نمی‌دانم در این کار‌های انفرادی چقدر منفعت هست. آیا خیلی مهم است که فهرست منشورات به نام خودمان بالا برود؟ بارها پیش آمده است که کتابی نوشته‌ایم و سفارش داده‌ایم ولی دیده‌ایم به دلایلی نمی‌توانیم آن را منتشر کنیم. مثلاً محتوا به شکلی است که نهاد حوزوی نمی‌تواند این کار را بکند. لذا به مؤلف گفته‌ایم رایزنی‌ها را ما انجام می‌دهیم تا فلان مرکز آن را منتشر کند. مهم این است که اگر ما همه هدف واحدی را دنبال می‌کنیم یاد بگیریم هم‌افزایی کنیم.

با این کارِ جامعةالزهرا آن مجموعه واحد شکل نگرفت و رشته مطالعات زنان با گرایش آموزشی در جامعةالزهرا و مرکز مدیریت در حال اجرا است. در معصومیه هم که زیر نظر مرکز مدیریت حوزه خواهران هستند این رشته وجود دارد و فعالیت می‌کنند، اما باز هم این اتفاق نیفتاد. در اینجا به دنبال مقصر نیستم. چون آن‌قدر به جامعة‌الزهرا تعلق خاطر دارم که به جاهای دیگر ندارم. ولی می‌خواهم بگویم تا حدی احساسم این است که توقع بیشتری از جامعةالزهرا داریم. البته اکنون وضعیت بهتر شده، اما امیدوارم باز هم بهتر شود. چون نوعی حالت انحصارگرایی دارد که سبب می‌شود تعاملش با دیگر مراکز خیلی کم باشد.

صریحاً می‌گویم وقتی به جامعة‌الزهرا دعوت می‌شوم احساس می‌کنم مباحث زنان که در آنجا مطرح می‌شود، مربوط به ده یا 15 سال پیش است. مسائل روز دغدغه آنها نیست. چون نظام آنجا بسته است. این‌قدر بسته‌بودن در نظام آموزشی و این ادعا که ما خودمان کفایت به ذات داریم پذیرفتنی نیست. هیچ انسانی در این مسائل کافی به ذات نیست. مثلاً ما بحثی را با عنوان «اقتصاد در خانواده» مطرح می‌کنیم و کسی را که در عرصه خانواده حرف اول را می‌زند دعوت می‌کنیم. خواه صحبت‌های او در خور نقد باشد یا نباشد معتقدیم همه چیز را همگان دارند. چگونه است که وقتی بحث فلسفه یا تاریخ می‌شود آنان فکر می‌کنند حتماً باید از بیرون فیلسوف بیارند، ولی در بحث مطالعات زنان، دنبال نفر اول آن رشته نیستند.

•    بعد از تغییر نظام مدیریت در مجموعه جامعة‌الزهرا شاهد تغییرات جدید و شنیدن صداهای نو هستیم. شما هم فرمودید که برخی نشانه‌های مثبت در فعالیت‌های اخیر جامعة‌الزهرا دیده می‌شود. این نقاط مثبت در چه عرصه‌هایی بوده است؟ هم برای اینکه اینها بیشتر دیده شود و هم برای اینکه جامعة‌الزهرا در این مسیرها بیشتر حرکت کند و به تعبیر شما، در حوزه آموزشی و پژوهشی، به‌ویژه مطالعات زنان، از حالت انحصاری خارج شود.

بله. این مسئله دقیقاً مشهود است. البته فکر می‌کنم به‌مرور اثر خود را نشان دهد و هنوز زود است. درصدی از تغییرات را شاید من نپذیرم، ولی درصد بزرگی از نشانه‌ها خوشایند است. مثلاً در پژوهش افرادی طرح بحث می‌کنند که قبلاً این افراد نمی‌توانستند وارد جامعةالزهرا شوند. در نتیجه طلاب در جامعةالزهرا حرف متفاوتی نشنیده بودند. اخیراً از افراد شاخصی دعوت کرده‌اند که خود قله‌های علمی در سطح کشورند. این امیدبخش است. این حرکت‌ها باعث می‌شود جریان پژوهشی در جامعة‌الزهرا به حرکت دربیاید. جامعةالزهرا نیاز دارد از حالت مونولوگ و یک‌سویه درآید. افراد باید بتوانند به این مرکز بیاند و احساس کنند سطح علمی در حدی است که می‌توانند وارد بحث شوند. باید اندیشه‌ها و دیدگاه‌های مختلف مطرح شود و افراد بشنوند. البته به شرطی که این تنوع و گوناگونی تا آخر حفظ شود. مشکل ما این است که وقتی تریبون به دست یک نفر می‌دهیم چون تا حالا آن حرف‌ها را کمتر شنیده‌ایم می‌خواهیم تا آخر تریبون دست آن فرد حفظ شود. این خوب نیست و ما در مراکز خودمان از آن پرهیز می‌کنیم. خوب نیست کسی بیاید و حرف‌های علمی یک رشته را اینجا پژواک کند؛ بلکه باید کسانی با زاویه نگاه‌ها و انتخاب‌های متفاوت بیایند تا تضارب آرا شکل بگیرد. این جریان اگر تنوع خود را حفظ کند در همین چارچوب‌های حوزوی هم می‌توانیم افراد سکولار را دعوت کنیم تا حرفشان را بزنند. این خوب است و نشانه‌های مثبتی بود که من راضی بودم و امیدوارم اثرش بعدها معلوم شود.

نکته مهم دیگر اینکه جامعةالزهرا باید نوعی نگاه راهبردی و چشم‌انداز و برنامه‌هایی داشته باشد. برای اینکه به چشم‌اندازه‌هایش برسد باید مطالعاتی از میدان، و بر اساس واقعیت‌ها، داشته باشد و نظرات دیگران را هم گرفته باشد. این کارهایی است که در این دو سال انجام شده و از آن مطلعم. همین مقدار که انجام شده و می‌کوشند کلان‌برنامه‌ای طراحی کنند نکته مثبتی است که بعد از آن جامعة‌الزهرا می‌تواند به عنوان نهادی بزرگ بر اساس آن حرکت کند و به اهدافش برسد؛ هدفی که می‌خواهد ده سال بعد در جایی بایستد که بهتر از جای کنونی آن است. به نظرم این یکی از آن اتفاق‌های جدید است و وقتی این دورنما را برای خودمان تصویر می‌کنیم احساس می‌کنیم امیدوارکننده است.

•    خانم علاسوند پرسش بعدی من درباره جایگاه مدیریتی زنان است. شما سال‌های سال است که در عرصه زنان با مراکز مختلف کار می‌کنید و در ارتباط هستید، ولی بیشتر فضاهای آموزشی و پژوهشی مربوط به زنان، مدیریت مردانه دارد و این آقایان هستند که این مجموعه‌ها را اداره می‌کنند. به نظر شما چرا مدیریت زنانه خیلی کم‌رنگ است؟ مشکل کجا است؟ آیا زنان توانمند نداریم یا اینکه اعتمادی به زنان از طرف خودشان نیست؟ یا اینکه زمینه‌ای وجود نداشته و سطح دانش زنان به اندازه مطلوب نبوده است؟

این مسئله‌ای است که اغلب به آن متهم می‌شویم. چه در جامعة‌الزهرا و چه در مرکز تحقیقات زن و خانواده. همیشه از ما می‌پرسند چرا مدیران آن مرد هستند. این مسئله در دنیا شگفت‌انگیز است که چرا این نهاد‌های زنانه را مردان مدیریت می‌کنند. یک دلیل آن این است که خانم‌های متدین تا حدی از مدیریت فراری هستند. مثلاً خود بنده این‌گونه‌ام. اگر فکر کنم در اداره بخشی ناگزیرم مردانی زیردست من، در بخش‌های کارپردازی، اجرایی، مالی، و ... فعالیت کنند خودبه‌خود به دلیل محدودیتی که برای خودم به عنوان زن مسلمان قرار داده‌ام، نمی‌توانم بپذیرم. اما در عین حال مانع اصلی اینها نیستند. مانع اصلی یکی این است که چون کسی با این هدف برنامه‌ریزی نکرده است تعداد مدیران خانمی که بتوانند با هم آن کار را مدیریت کنند به اندازه تعداد مدیران آقا نیست. البته معنای این سخن آن نیست که کسانی که اکنون مدیریت دارند مدیران برتری هستند؛ هرگز. یعنی امروزه در هر سطحی که مدیران مرد داشته باشیم، هم‌طراز آنها مدیران خانم هم داریم. اما اگر بخواهیم به بحث مدیریت به عنوان بحثی علمی و تخصصی نگاه کنیم تعداد خانم‌های توانمند از لحاظ علمی کمتر است. ضعف دیگر ما این است که فضاسازی نکرده‌ایم. ما باید برای نهادهای خودمان تربیت مدیر خانم را هم در نظر داشته باشیم. علت دیگر این مسئله آن است که خانم‌ها در بین خودشان، مدیریت‌های خودشان را بیشتر نقد می‌کنند. چون بین آنها حجاب و حائلی نیست. اما اگر مدیر مرد باشد ساختمان جداگانه‌ای دارد و من به ضعف‌ها و قوت‌های او اشراف پیدا نمی‌کنم. چون با او محشور نیستم. اما وقتی مدیر مجموعه، خانمی باشد که خانم‌ها به‌راحتی با او در ارتباط‌اند خودزنی می‌کنیم و ریز‌بینانه او را در معرض نقد قرار می‌دهیم و این خوب نیست. این مسئله که زبان نقدمان تیز و بلند است در نهادهای حوزوی خیلی بیشتر است و در جاهای دیگر کمتر. این نکته مدیران خانم را اذیت می‌کند و چنین مخاطره‌ای نمی‌کنند که مدیریت را بپذیرند. همچنین خانم‌ها نمی‌توانند چندان فرسایش در محیط کار را تحمل کنند. چون زمانی که خانه می‌روند فرصتی برای استراحت ندارند. لذا خیلی کمتر کارهایی را انتخاب می‌کنند که تأثیر منفی بر اعصاب آنها می‌گذارد. لذا می‌گویند اگر در گوشه‌ای تدریس کنیم بهتر است تا اینکه خودمان را در معرض این نقدها، که گاه بی‌رحمانه است، قرار دهیم.

عامل دیگر، تک‌بعدی‌بودن حوزه‌های خواهران است. در مرکز ما اصلاً بحث ریاست مهم نیست. در جذب اعضای هیئت علمی، علی‌رغم اینکه این شرط را داریم که دوسوم متقاضیان باید طلبه خانم باشند، ولی دائماً در جذب این افراد مشکل داریم. زیرا ما فقط به خانم‌های طلبه نیاز نداریم، بلکه به طلبه‌هایی نیاز داریم که در عرصه‌های دیگر علوم هم دستی داشته باشند. در حوزه خواهران، و جامعةالزهرا، مرکز آموزشی خاص طلاب که دروس را هم‌عرض بخوانند وجود نداشته است. لذا بیشتر متقاضیان ما آقا هستند؛ و این هم خود مشکلی است. اگر ما از نهاد آموزش بیرون بیایم در نهاد پژوهش اغلب آقایان در حال فعالیت برای خانم‌ها هستند.

•    خانم علاسوند مجموعه حوزه و به طور خاص، مجموعه شما، برای معرفی اندیشه و دیدگاه‌های تشیع از منظر جریانی مذهبی نه سیاسی، در بحث زنان چه کارهایی انجام داده است؟ چه فعالیت‌هایی صورت گرفته و چه ارتباطی با مراکز بیرون از ایران وجود دارد؟

بخشی از فعالیت‌های ما در عرصه بین‌الملل، فعالیت فردی است؛ مانند فعالیت‌های خود من. اولین برنامه‌های برون‌مرزی ما از حدود سیزده سال پیش شروع شد. من شخصاً دعوت شدم و این برنامه‌ها شکل گرفت، ولی بازتاب و برگشت آن سفرها برای نهاد بود. تمام سفرهایم بر روی حوزه زنان متمرکز بود و وقتی به اجلاس می‌رفتم، چه اجلاس دولتی و چه غیردولتی، به عنوان نماینده فکر شیعی بحث‌های خود را مطرح می‌کردم. این مرکز به عنوان نهاد پشتیبانی‌کننده شخص من که این فضا را فراهم کرده بود با من مرتبط بود. گاهی ما کتاب‌های خودمان را تدریس می‌کردیم و گاهی هم کتاب‌هایمان ترجمه شده بود و خودمان نمی‌دانستیم. مثلاً کتاب زنان در موازنه حق و تکلیف به ایتالیایی ترجمه شده بود ولی بنده اصلاً از این کار اطلاع نداشتم. سه دانشگاه مهم از شهر تریسته (Trieste)، بولونیا (Bologna) و رم (Room) مرا دعوت کردند. همه برنامه را بچه‌های علوم سیاسی دانشگاه چیده بودند نه طرف ایرانی. این سفر بسیار تأثیرگذار بود. اینها به عنوان کسانی که نمی‌توانند برخی مسائل را هضم کنند ما را دعوت کردند. برنامه در شهر بولونیا بود که شهری دانشگاهی در ایتالیا است و بزرگ‌ترین ناشران دانشگاهی جهان در آنجا هستند. بزرگ‌ترین رویداد کتاب کودک در آنجا برگزار می‌شود. نیمی از حاضران، استادان و ناشران دانشگاهی بودند. ما در آن جلسه دیدگاه‌های دینی را مطرح و بحث کردیم که تأثیرگذاری خوبی داشت. سال بعد از آن هم برای نشستی به اسپانیا دعوت شدم ولی ویزای من آماده نشد و من مقاله‌ام را فرستادم. دانشجویان آنجا به بنده ایمیل زدند که ما به هوای بحث شما به آنجا رفته‌ایم. می‌خواهم بگویم تا حدی برد دارد. در دانشگاه گریگریانا (gregorian)، که یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های مذهب‌شناسی جهان در وسط واتیکان است و حتی کرسی شیعه‌شناسی هم دارد، ما چهار ساعت بحث داشتیم. با اینکه قرار بود نشست آنجا الاهیاتی باشد با پرسشی که یکی از استادان خانم درباره نگاه اسلام به زن پرسید و (چون از منابع اهل سنت استفاده کرده بود) حاوی تعابیر توهین‌آمیزی به پیامبر (ص) بود ما چهار ساعت پرسش و پاسخ داشتیم. واکنش‌ها در آن جلسه بسیار عالی بود. بحث شخص خود من نیست، اما یکی از انتقادهایی که به جامعةالزهرا دارم این است که حتی یک بار هم مرا دعوت نکردند که تجارب بین‌المللی خودم را برای طلبه‌ها بیان کنم، با اینکه دستاورد این سفرها، خوب یا بد، برای من بسیار بود و می‌توانست به دیگران کمک کند و راه را به آنها نشان دهد و در برنامه‌ریزی‌ها مؤثر باشد. اینها فعالیت‌هایی است که هرچند فرد دعوت می‌شود ولی نهاد کار می‌کند. پیرو همین مسئله، ما با بنیاد الحضارة، که آقای محمدتقی سبحانی مسئول آن هستند، همکاری می‌کنیم. آنها دو یا سه جلد از کتاب‌های ما را ترجمه کرده‌اند؛ از جمله کتاب زن در اسلام از خود بنده؛ کتاب هویت و نقشه‌های جنسیتی و یک کتاب دیگر. در عرصه بین‌الملل برنامه ما در مرکز تحقیقات زن و خانواده در پنج سال سوم خود قرار دارد. ما برنامه‌ای پانزده‌ساله طراحی کرده‌ایم که در برنامه سوم آن فعالیت‌های جدی و فضای بین‌المللی را در نظر گرفته‌ بودیم. اکنون مرتب اعضای هیئت علمی ما تشویق می‌شوند که ببینند چه سایت‌هایی ایندکس (نمایه) هستند که بتوانند مقالاتشان را عرضه کنند. یکی از امتیازات ما برای اعضای هیئت علمی فرستادن مقالات برای مجلات معتبر است که هدف از این کار گسترش تفکر شیعی است.

•    شما یکی از شخصیت‌های فعال در عرصه زنان در بیرون از ایران، به‌ویژه غرب، هستید و می‌دانید که ادبیات مطالعات زنان و دیدگاه غرب و جامعه آکادمیک آن و نگاهی که به زن و زن اسلامی دارند از منابع اهل سنت است و بیشتر از دریچه سنی زن اسلامی را می‌شناسد. اگر ما به عنوان جریان حوزوی فعال در حوزه زنان بخواهیم جریان فکری امامیه و پارادایم آن را در حوزه زن مسلمان معرفی کنیم، در مباحث کلامی، اخلاقی و تربیتی، در چه قالبی و چگونه می‌شود چنین طرحی را انجام داد؟ چگونه می‌توانیم فکر امامیه را در حوزه‌های مختلف دانش اسلامی عرضه کنیم و نقش تأثیرگذار این زن در طول تاریخ اسلامی را نشان دهیم؟

در وهله اول ما نیاز به افرادی داریم که دانش مربوط را داشته باشند. فرض کنید کسی به عنوان زن مسلمان برود و اصل نهاد  خانواده و وضعیت زن را تشریح کند. صرف اینکه به عنوان زن مسلمان دانشمندی که در دامن انقلاب اسلامی و مکتب تشیع پرورش یافته به آنجا برود خودش تبلیغ محسوب می‌شود و تأثیرگذار است. من خودم بشخصه این را تجربه کرده‌ام. وقتی وارد اجلاس می‌شوم و با همین چادر طرح بحث می‌کنم نشان می‌دهد تبلیغاتی که غرب علیه زن مسلمان می‌کند تبلیغات غلطی است. پس اول بحث دانش و دانشمندی است. دوم داشتن ابزار تأثیرگذار است که همان زبان است. ما در این مسئله مشکل داریم و باید حتماً تلاشی داشته باشیم. خود حوزه باید به افراد کمک کند تا بتوانند عده‌ای وارد نشست‌ها و همایش‌ها شوند و با بحث و گفت‌وگو، مطالب و دغدغه‌های خودشان را منتشر کنند و در این زمینه مشارکت داشته باشند. معاونت بین‌الملل حوزه باید برای این مسئله بستری را فراهم کند، در حالی که چنین چیزی وجود ندارد. بنده به نوع فعالیت‌هایی که در این عرصه اتفاق می‌افتد بسیار انتقاد دارم. ما نیازمند برنامه روشن و منظمی برای پنج سال آینده در عرصه زنان در حوزه کشورهای عربی، و نیز در حوزه کشورهای اروپایی و انگلیسی‌زبان و کشورهای شرق دور هستیم. این بستر خود به خود فراهم نمی‌شود، بلکه باید برنامه‌ریزی کرده، و ابزارش را فراهم کنیم. افراد بالفعلی هم که داریم هیچ ارتباطی با معاونت بین‌الملل حوزه ندارند. معاونت بین‌الملل حوزه در ایام بسیار مهم اصلاً ما را نمی‌بیند و برنامه‌ای برای حضور ما در عرصه بین‌الملل ندارد. لذا ما حوزویان در قالب برنامه‌ریزی سازمان فرهنگ فعالیت خود را دنبال می‌کنیم. اگر مدیر زنان سازمان فرهنگ و ارتباطات ما را دوست داشته باشد و با ما در ارتباط باشد و بخواهد ما به کشورهای مختلف اعزام می‌شویم ولی نه در برنامه‌ریزی معین و مشخصی. مثلاً بنده را امسال به لبنان می‌فرستند. سال بعد باید کسی راهی شود که یک سر و گردن از ما بالاتر باشد. چون سطح توقع مردم را به سطح یک رسانده‌ام، ولی متأسفانه شخص ضعیفی را می‌فرستند که نه‌تنها وضع را بهتر نمی‌کند بلکه طرح را به گونه‌ای به زمین می‌کوبد که فرد باورش نمی‌شود. نمی‌گویم افرادی که الان هستند این گونه‌اند. این تجربه سال‌های گذشته من است که فردی را که سطحش خیلی پایین‌تر است می‌فرستند. چنین مواجهه‌ای با امور یعنی اینکه من هیچ برنامه‌ای ندارم و به صورت سلیقه‌ای عمل می‌کنم و نمی‌خواهم هیچ اتفاقی در این عرصه بیفتد.

نکته بعد هم بحث کتاب‌ها است. تا زمانی که سایت‌های به‌روز و فعالی نداشته باشیم بی‌فایده است. چون خیلی وقت‌ها بردن و آوردن کتاب‌ها ممکن نیست. بنابراین، باید سایت علمی وجود داشته باشد که پشتیبانی شوند. این اشکال به مرکز خود ما، یعنی مرکز تحقیقات زن و خانواده، هم وارد است، که بخش انگلیسی فعالی نداریم. وقتی به‌فرض در فضای بین‌المللی هستیم و بحثی را مطرح می‌کنیم مخاطب انتظار معرفی منبع را دارد و من در زبان انگلیسی هیچ منبعی ندارم و نمی‌توانم سایتی را معرفی کنم. این به کار صدمه می‌زند. مرکز ما هم به این شکل کار نمی‌کند. چون بودجه ندارد.

•    پرسشم خانم علاسوند در حوزه آثار مکتوب بود؛ مثلاً در حوزه فقه، کلام، تاریخ و دیگر دانش‌های اسلامی، آیا متونی داریم که بیانگر شخصیت زن با نگاه اسلامی- شیعی باشد؟ آثاری که شخصیت زن را بر اساس جریان فکری امامیه و اندیشه تشیع روایت کند؟

البته در حوزه انگلیسی نداریم، ولی در حوزه فارسی داریم. فرض کنید در یکی از نشریات به نام حورا، سرمقاله‌ای به نام نگاه ویژه داریم که سعی کردیم دیدگاه‌های اصلی مطرح در حوزه مباحث زنان را به صورت یک مجموعه کتاب منتشر کنیم. انسجام خوبی دارد. چند وقت پیش رئیس شورای واتیکان به اینجا آمده بود. ما همین را ترجمه نکرده بودیم که بتوانیم به آنها هدیه بدهیم ولی ایشان کتابی به ما هدیه داد که نامش دیدگاه پاپ درباره خانواده بود. بسیار مایه تأسف است. مجموعه‌هایی در حوزه زنان داریم اما ترجمه نشده است. مثلاً کارهای دایرةالمعارفی انجام‌شده یا همین فرهنگ فاطمی را، اگر در عرصه‌های مرتبط با حضرت زهرا (ع) و حضرت زینب (س) ترجمه و عرضه کنیم، به نظر مجموعه خوبی خواهد بود. شاید در ده سال آینده قرائتی از حضرت زهرا (ع) بهتر از قرائت فعلی ما بیاید، ولی مهم این است که آثار موجود را ترجمه کنیم و نشان دهیم دیدگاه‌های ما چیست. در حوزه‌های دانشی دیگر هم ما در حال تولید هستیم.

•    به طور خاص مثلاً در دانش کلام، آیا ما اثری داریم که نشان‌دهنده نگاه اعتقادی-کلامی تشیع به بحث زن و خانواده باشد؟

ما در حال تولید هستیم. مجموعه ما در حال کارکردن روی این مسئله است. البته منظورم کلام جنسیتی است. طبیعتاً تمام بحث‌های مطالعات زنان، مسائل زنان و خانواده نیست. یکی از کارهای ما در مرکز تحقیقات زن و خانواده گروه مبانی است که دقیقاً درباره همین مسائل است. مثلاً اینکه الاهیات جنسیت ما چیست. الاهیات موجود در بحث زنان و خانواده چگونه است؟ تولید مجموعه کلامی زمان می‌برد. معمولاً محقق ابتدا مسائل آن حوزه را استخراج می‌کند و سپس مثلاً در برنامه‌ای پنج‌ساله سه مقاله درباره آن می‌نویسد. برنامه مرکز ما همین است. در الاهیات جنسیتی هم همین‌طور شد. البته ما در همه حوزه‌ها فعالیت نمی‌کنیم برخی در فقه مسئله‌شناسی می‌کنند و برخی در حوزه علوم اجتماعی. همه اینها با نگاه شیعی کار می‌شود. درباره میزان پیشرفت این طرح‌ها هم باید عرض کنم که بخشی کتاب‌های ما هستند که چاپ شده است و بخشی هم مقالاتِ در دست اقدامی است که محققان مشغول آن هستند.

•    در آثار منتشرشده‌ای که حتماً قابل استفاده و تأثیرگذار است آیا می‌توانید در یکی از دانش‌ها مثلاً در حوزه فلسفه یا کلام یا در مباحث تربیتی کتابی را معرفی کنید که این کتاب اندیشه‌های شیعه را به عنوان عنصری از عناصر مجموعه فکر شیعه بیان کند؟

بله. آنچه شما مد نظر دارید مانند کتاب‌های راهنمای جامع است که کتاب کاملی است که از مدخل الف شروع می‌کند تا مدخل آخر. مدل کار ما این نیست. ما مسئله‌محوریم. ابتدا مسئله‌های علمی را بیرون می‌کشیم و سپس بر روی آنها کار می‌کنیم. اینها ممکن است در ده سال آینده یک مجموعه شوند ولی الان تک‌مقاله‌هایی بیرون می‌آید. مثلاً ما در عرصه فقه و فلسفه فقه مشغول هستیم. مثلاً یکی از بحث‌هایی که در پازل فقه قرار می‌گیرد بحث مصلحت مرتبط با جنسیت و عدالت، و نیز رابطه قانون و فتوا است. اینها حوزه کاری من است. ممکن است ده سال آینده یک منبع یا چهل مقاله منتشر کنم ولی اکنون این مباحث را در قالب مقاله و تک‌تک عرضه می‌کنیم. هنوز به جایی نرسیده‌ایم که بخواهیم یک کتاب در این زمینه تولید کنیم.

•    درباره دانش‌نامه زن مسلمان اطلاع دارید که چه فعالیتی می‌کنند و اعضای شورای علمی آن چه کسانی هستند؟ چه نگاهی به این مجموعه دارید؟ آیا اساساً دایرة‌المعارف‌نویسی را اثر علمی خاصی می‌دانید؟

در حدی که در سایت منعکس است شناخت دارم. امید دارم و امیدوارم که به سرانجام برسد. به نظر من دایرةالمعارف‌نویسی و دانش‌نامه‌نویسی بعد از تحقق نوعی ادبیات علمی متراکم است که برخی مباحث مطرح‌شده در مداخل ادبیات علمی با رویکرد دینی ندارد. مثلاً در حوزه علوم انسانی خیلی فرق می‌کند که شما بخواهید خودتان مجموعه مقاله‌ای بنویسید یا اینکه دانش‌نامه‌ای را تدوین کنید. دانش‌نامه مجموعه آداب خاص خودش را دارد. باید گزارش علم شود. اگر بخواهد گزارش علم باشد باید همان بحث‌های علمی و مباحث سکولار را بیاورد. چون مثلاً ما جامعه‌شناسی اسلامی نداریم. برخی از مباحث مطرح‌شده در دانش‌نامه زن مسلمان مباحثی است خلاف ذوق افراد. البته چون بر اساس نظام مداخل است اکنون نمی‌توانم مثالی بزنم ولی واقعاً نمی‌دانم حرف زنانه در آن بحث‌ها می‌شود زد یا خیر. همچنین، نمی‌دانم این مباحث چقدر اهمیت دارد و چقدر کسانی هستند که بتوانند برای این دانش‌نامه قلم بزنند و از سوی دیگر با مدخل‌نویسی دانش‌نامه نیز آشنا باشند. زمانی که دانش‌نامه فرهنگ فاطمی شروع شد ابتدا الگوی دانش‌نامه امام علی (ع) مطرح بود و طبق آن مقاله می‌نوشتیم. بعد که تأکید شد دانش‌نامه باشد و شرایط دانش‌نامه دایرةالمعارفی حفظ شود همه نویسندگان شاکی شدند. می‌گفتند شما مطلب را گزارش کرده‌اید. خود آنان مقصرند؛ چون مدخل نویسی گزارشی از علم است؛ چون آن ها الگوهای دایرة‌المعارفی تهران را ندیده بودند. همین تغییر رویکرد سبب شده بودند زمان عظیمی صرف شود. باید توجه داشت که کسانی که در حوزه دایرةالمعارف‌نویسی کار می‌کنند کسانی هستند که سال‌ها سال سابقه دارند و آزمون و خطا کرده‌اند تا به این الگو رسیده‌اند. لذا وقتی می‌خواهیم بر منطق دانش‌نامه‌ای جلو برویم پیامدها و الزاماتش این است که مثلاً گزارشی از علم باشد. اگر قصد داریم چیز جدیدی بنیان کنیم نباید اسم آن را دانش‌نامه بگذاریم، بلکه باید نام دیگری برای آن انتخاب کنیم. مثلاً مجموعه مقالات سفارش دهیم و تولید کنیم. گاهی با خودم فکر می‌کنم مقالات علوم انسانی، مثلاً در حوزه جامعه‌شناسی، چه چیزی می‌خواهند بنویسند غیر از آنچه هست. چون در حوزه‌های علوم انسانی آن‌قدر مطلب نوشته شده است که جای حرف و کار جدید باقی نمانده است. من همیشه مایلم از این دانش‌نامه زن مسلمان چیزی بیرون بیاید و ببینم اینها چه چیزی نوشته‌اند که متفاوت از دیگر مباحث باشد. در علوم انسانی چنین است، اما در بخش تاریخ دانش‌نامه زن مسلمان هم باید بگویم که گزارش در بحث‌های تاریخی، ممکن است ولی نمی‌دانم چقدر فایده دارد. البته وقتی کتاب‌ها مجموعه می‌شود و از حالت پراکنده‌بودن خارج می‌گردد قطعاً فایده دارد ولی هزینه- فایده آن را باید مسئولانش بسنجند. وقتی ما درباره تمام مادران ائمه و متعلقات ائمه کتاب‌های فراوانی داریم نویسنده مداخل شما چه چیزی می‌خواهد بنویسد که از بقیه کتاب‌ها برتر باشد؟ اگر قصد دارد گزارش علم کند صرفاً این فایده را دارد که مثلاً اثر شما ده جلد می‌شود. بعد به جای اینکه به دانشجویانم بگویم به کتاب فلانی در چنین مسئله‌ای مراجعه کنید می‌گویم مقاله فلان نویسنده هم در این دانش‌نامه هست. فایده کار دایرة‌المعارفی همین است ولی به نظر من، از حیث علمی، دایرةالمعارف‌نویسی رخدادی علمی نیست.

•    شما سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشته‌اید و نیز می‌فرمایید آثار نگاشته‌شده در حوزه زن مسلمان کفایت می‌کند. واقعاً چه اثر کاملی در حوزه زن مسلمان وجود دارد که شما بخواهید آن را به مخاطبانتان در فضاهای آکادمیک غربی معرفی کنید و بگویید این اثر قرائت‌های اندیشه تشیع از زن اسلامی است؟ اثری که در آن دیدگاه‌های علوم اسلامی مختلف را حول زن با نگاه تفکر امامیه تبیین کرده باشد.

شاید کتابی مانند دانش‌نامه فرهنگ فاطمی را معرفی کنم. البته ترجمه نشده است. ما خودمان، خودمان را قبول نداریم. مثلاً جامعةالزهرا می‌گوید فرهنگ فاطمی کافی نبوده و ما قصد داریم دانش‌نامه بنویسیم؛ دانش‌نامه بزرگی که بیش از شصت مدخل دارد. البته نقایصی دارد و مثلاً مدخل استنجا ندارد. می‌خواهم بگویم دانش‌نامه شما صد مدخل است و طبیعی است که می‌توان مطالب دیگری در آن گنجاند. در نهایت این دانش‌نامه صد مدخل می‌شود و دانش‌نامه دیگر شصت مدخل. نمی‌گویم این کار بدی است، اما افرادی کار شما را می‌خوانند و آن را به دیگران معرفی نمی‌کنند و می‌گویند ما این کار را قبول نداریم. جریان نشر در جهان این‌قدر غیربهینه نیست. به نظرم ما در بحث نشر خیلی غیربهینه عمل می‌کنیم. من بشخصه به هیچ وجه معتقد نیستم که اگر این کتاب نوشته شود حتماً معرفی می‌کنم. ولی می‌خواهم بگویم چرا به آنچه هست وقعی و ارزشی نمی‌نهیم و فکر می‌کنیم حتماً کار بی‌نقصی ایجاد می‌کنیم؟ در فرهنگ فاطمی تعهد کردند که سه جلد راجع به حضرت زهرا (ع) بنویسند و حکمت، تاریخ و ... باشد. در بحث حکمت نتوانستند کاری کنند. چون پایه آن فراهم نیست. به‌زور مطالبی راجع به فلان مسئله در عدل نوشتند. دو جمله از دعای حضرت را که کلمه «عدل» در آن بود آوردند و بسط دادند. این به من می‌فهماند که ما نباید این مدخل را می‌آوردیم. چون من در اِسناد این مدخل به حضرت فاطمه (ع) در فرهنگ فاطمی مشکل دارم. در بحث‌های مختلف، همچون نقش جنسیتی، کنش و واکنش، نظریه عاملیت و ... بحث‌ها و حرف‌ها همین است و فکر نمی‌کنم در دانش‌نامه زن مسلمان چیز جدیدی نوشته شود.

•    به نظرم اطلاعات شما در زمینه دانش‌نامه زن مسلمان کامل نیست. ضمن اینکه دانش‌نامه هنوز به وجود نیامده است و شما پیش‌داوری می‌کنید؟ افزون بر این، فعالیت‌های پژوهشی در دانش‌نامه زن مسلمان مروری صرف نیست. ملاک فعالیت‌ها مروری- تولیدی است. به این معنا که این دانش‌نامه در حوزه‌هایی که کمتر کار شده فعالیت پژوهشی جدید خواهد کرد.

پیش‌داوری کار خوبی نیست و من هم قبول دارم. اما شما به ما حق بدهید. ما بیست سال است در عرصه مطالعات زنان کار می‌کنیم. مثلاً کسی که می‌خواهد نظریه کنش و واکنش را بنویسد آیا می‌خواهد غیر از آنچه همه می‌گویند بنویسد؟ حتماً می‌خواهد همین نظریه را گزارش کند. این را هم بگویم که در دانش‌نامه نمی‌شود کار تولیدی داشت مگر اینکه از برخی چیزها تخطی کنید. جناب آقای بستان در علم جامعه‌شناسی دینی نظریه دارند. دست‌کم هزار نفر این را در جامعه‌شناسی نقد دارد. با اینکه آقای بستان فرد باسوادی هستند و کوتاه نمی‌آیند. چنان‌که گفتم ما نوعی غرور داریم و فکر می‌کنیم چون تا حالا دست به قلم نشده‌ایم هیچ اتفاقی نیفتاده است و حرف‌های زیادی برای گفتن داریم. اما واقعاً این‌گونه نیست. همان کسانی که قبلاً بوده‌اند و نوشته‌اند در دانش‌نامه هم همان‌ها می‌آیند. مثلاً آقای رحمان ستایش و آقای صفری فروشانی با مجموعه دانش‌نامه فاطمی کار می‌کردند. همان‌ها در اینجا هم با شما کار می‌کنند. البته اینها جزء مسئولان کار هستند.

زمانی که برای فرهنگ‌نامه فاطمی دنبال نویسنده می‌گشتیم قم را زیر و رو کردیم. حالا هم همان نویسنده‌ها برای شما مطلب می‌نویسند. یا مثلاً برای همایش علامه تمام ایران را جست‌وجو می‌کنیم که کسانی بیایند و حرف دینی بزنند. باز هم به چندین نفر مشخص محدود شده است. شما هم می‌توانید این راه را بروید ولی حرف بنده در بحث هزینه- فایده است. با توجه به مسائل مختلفی که جامعةالزهرا دارد، چرا باید بساطی را برای عده‌ای پهن کند که بیایند و این‌گونه رفتار کنند. من به شما قول می‌دهم باز همان آقایان، نویسندگان شما خواهند بود و باز هم قرائتی مردانه از موضوعات زنانه خواهند داشت. چر این اتفاق باید بیفتد؟ چرا جامعةالزهرا این هزینه گزاف را بکند؟ چرا این هزینه را صرف کار دیگری نکنند؟ مثلاً چرا صرف به‌دست‌آوردن نیروی پژوهشی از بین خود خانم‌ها نکنند؟

•    خانم علاسوند یکی از اهداف دانش‌نامه زن مسلمان پرورش و به‌کارگیری خروجی‌های جامعةالزهرا است. کارگاه‌هایی هم با این هدف برای محققان و پژوهشگران جامعةالزهرا برگزار کرده است. در واقع می‌کوشد در حوزه پرورش نیرو کار کند.

با این روش نمی‌شود. به نظر من، نمی‌توان با مقاله‌نویسی کسی را به عنوان نیروی محقق تربیت کرد، بلکه شخص باید تحصیل کند. این مطالب را بارها گفته‌ام و علاقه‌ای به تکرار آن ندارم. بارها در نظرخواهی گفته‌ام از ابتدا افرادی را در چند گرایش اصلی جذب کنید. البته نه به عنوان نهادی حوزوی، بلکه به عنوان مرکزی پژوهشی وابسته به حوزه. این افراد شروع به کار کنند. باید اولویت‌سنجی کرد. آیا دانش‌نامه‌نویسی جزء اولویت‌های ما است و لازم است این‌قدر برای آن هزینه شود؟ با اینکه ما در مقایسه با جامعةالزهرا، از لحاظ مساحت، حجم و بودجه مرکز کوچکی هستیم هر کاری می‌خواهیم انجام دهیم هزینه و فایده آن را حساب می‌کنیم. مثلاً وقتی می‌خواستیم همایش زن و خانواده را بگذاریم تمام دغدغه ما این بود که آیا به درد می‌خورد یا نه. آورده‌اش چیست؟ این پول‌های کم را می‌خواهیم خرج چه چیزی کنیم؟ اگر سفارش مقاله نمی‌دادیم و صرفاً فراخوان عمومی اعلام می‌کردیم اکنون پنجاه مقاله به دست ما رسیده بود اما حتی دو تا از آنها هم به درد نمی‌خورد. اگر می‌خواستیم همایشی مانند همه همایش‌های مرسوم اجرا کنیم اصلاً این کار را نمی‌کردیم. لذا بحث هزینه- فایده خیلی مهم است. شما هم حتماً برای دانش‌نامه‌تان چنین ملاحظاتی داشته باشید. من هم یک فکر هستم، در مقابل ده‌ها فکر که در آنجا نشسته و نظر داده است. اولویت شما این شده است که پروژه دانش‌نامه زن مسلمان صورت بگیرد. بنده هم اگر نقدی می‌کنم بحثم این است که علی‌رغم زحمتی که دست‌اندرکاران دانش‌نامه فرهنگ فاطمی کشیدند تمام مقالات یا 95 درصد آنها متعلق به آن خانم‌ها نیست. چون آن‌قدر تغییر کرده که مقاله دیگری شده است. به نظر من، اگر هزینه و فایده را لحاظ کنیم این جزء اولویت‌ها نبوده است. من به‌شدت معتقدم منابع انسانی خیلی ضعیف است.

•    در همین بحث تربیت نیروی انسانی که دغدغه شما است و بر آن تأکید می‌کنید، و واقعاً یکی از ضعف‌های عمده جامعةالزهرا نیز هست، مدیریت جدید جامعه برنامه‌هایی را در نظر دارند. مثلاً بحث گسترش فضای پژوهشی و تبدیل پژوهشکده جامعه به پژوهشگاه. چنان‌که گفته شد، طرح دانش‌نامه زن مسلمان هم دقیقاً در همین راستا برنامه‌ریزی شده است؛ طرحی که می‌توان آن را بزرگ‌ترین طرح پژوهشی جامعة‌الزهرا نامید؛ و نیز طرح‌های دیگر. به نظر شما، آیا این طیف از فعالیت‌ها برای جبران آن نقص نیروی انسانی مُحقق می‌تواند مؤثر باشد؟

پرسش من همین است. در حال حاضر، جامعةالزهرا پژوهشکده دارد و تعدادی نیروی انسانی با تحصیلات سطح چهار، رتبه استادیاری و دانشیاری و کتاب‌ها و مقالاتی که نوشته‌اند. این مجموعه را پژوهشکده نامیده‌اید و بعد هم حالا می‌خواهید نام پژوهشگاه بر آن بگذارید. از طرفی باید استانداردسازی کنید. لذا مجبورید همه افراد مدرک‌دار را از بیرون جامعه بیاورید. این کار را نمی‌شود کرد. وقتی بنده در تحریریه صحبت کردم متوجه شدم همه آقا هستند و همه از بیرون آمده‌اند. خانم‌ها کجا هستند؟ یعنی در وضعیتی که هنوز نمی‌توانیم نشریه را حمایت کنیم می‌خواهیم پژوهشکده را تبدیل به پژوهشگاه کنیم؟ پژوهشگاه متشکل از چند پژوهشکده است. جامعة‌الزهرا عادت به پریدن کرده است. بنده از سال 69 در جامعة‌الزهرا هستم. این پرش‌ها غلط است. هم کُندی‌ها و رفتارهای حلزونی دوره قبل غلط است و هم پرش‌ها و شتاب‌زدگی‌های دوره جدید. من می‌گویم از نیروی انسانی پرش نکنید. نیروی انسانی باید تربیت شود. بخش‌های علمی جامعة‌الزهرا باید جامعه زهرایی باشد. اینکه ما جامعةالزهرا را از آقایان پر کنیم جامعةالزهرا نمی‌شود.

•    استفاده از نیروی انسانی آقا بسیار طبیعی است؛ وقتی نیروی خانم نداشته باشیم راهی جز این نیست. با توجه به این موضوع ایده شما برای جبران این نقیصه چیست؟

پژوهشگاه ثمره علمی نهاد آموزش است نه اینکه پژوهشگاه خودش تأسیس شود بدون اینکه نیروی انسانی آن فراهم باشد. در واقع ما نقایصی در عرصه آموزش داریم. باید آنها را برطرف کنیم. باید نهادهای آموزشی کمک‌کار بیاید و در کنار دروس رسمی باشد، نه اینکه کسی صرفاً با تحصیلات حوزوی بخواهد مثلاً پژوهشکده اخلاق و تربیت تأسیس کند. این درست نیست. درست آن است که واقعاً روان‌شناس با همان رویکرد دانشگاهی بیاید در همان چارچوب حوزه آموزش دهد و افراد حوزوی را تربیت کند. مثلاً از بچه‌های سطح سه نیروهایی انتخاب کنند و سه چهار سال پیوسته روان‌شناسی بخوانند و محقق شوند. سپس پژوهشکده روان‌شناسی تشکیل دهند و در آنجا مشغول به فعالیت شوند. این طرح تا الان اتفاق نیفتاده است. بهتر است از این به بعد چنین طرحی را پیگیری کنید. هیچ اشکالی ندارد؛ جامعة‌الزهرا تاکنون در عرصه علمی کلان تلاش جدی و روشمندی نداشته است؛ اگر پنج سال دیگر هم نداشته باشد عیبی ندارد ولی باید زیرساخت‌ها را فراهم کنیم. در این سال‌ها، در حوزه، ما از این خانم‌های توانمند در رشته‌های مختلف نداشتیم و این خودزنی بزرگی است. تنها رشته‌ای که خانم‌ها خوب درس خواندند فلسفه بوده است که در آن زمینه هم نمی‌توانند با آقایانی که فلسفه خوانده‌اند هماوردی کنند. بالأخره وقتی این مسائل را می‌بینیم ناراحت می‌شویم. در فقه یا رشته‌های دیگر هم ما خانم‌ها، با آقایان هماوردی نداریم؛ و این نقص بزرگ را فقط از مجرای آموزش می‌توان اصلاح کرد.

•    خانم علاسوند بالأخره این تربیت نیرو باید از کجا شروع شود؟ خود مجموعه شما بر روی آموزش چقدر سرمایه‌گذاری کرده و از چه شیوه‌ای برای تربیت نیروی انسانی مفید استفاده کرده است؟

ما در مرکز تحقیقات زن و خانواده نهادی پژوهشی هستیم. زمانی که می‌خواستیم گروه علوم اجتماعی راه بیندازیم سیاست ما این بود که از میان خانم‌های طلبه نیرو بگیریم. طلبه‌هایی که هم درس خارج خوانده باشند و هم جامعه‌شناسی. از سوی دیگر، چنین خانم‌هایی نداشتیم. وقتی دیدیم چنین کسانی نداریم در صدد برآمدیم چهار سال اینها را آموزش دهیم. افراد خوبی را از دانشگاه تهران آوردیم و هزینه کردیم و اینها شاگردی کردند. چندین استاد خوب و متدین از دانشگاه تهران آوردیم و همراه با سرگروهی قوی اینها آموزش دیدند و پیشرفت خوبی کردند. البته نه در آن حد که بروند با رئیس انجمن جامعه‌شناسی دانشگاه تهران مباحثه کنند، ولی باید به آنجا برسند. بنابراین، با این‌گونه تلاش‌ها امید موفقیت هست. البته سخت‌گیری‌هایی هم باید در این عرصه بشود. چند وقت پیش در جلسه شورای سیاست‌گذاری بحث شد که یکی از اهداف سطح چهار نظریه‌پردازی باشد. من مخالف بودم و نظرم این بود که کسی با این‌قدر درس‌خواندن نظریه‌پرداز نمی‌شود. در جهان علم، شاید هر صد سال ده نظریه تولید شود؛ مخصوصاً در حوزه علوم انسانی. گفتم هدف را «قدرت انتخاب نظر» یا «صورت‌بندی جدید» بگذارید. من مخالفت کردم و جناب آقای هاشمی گفتند چرا شما چنین می‌گویید، حال آنکه چند وقت پیش آقای امینی گفتند فلان فرد، نظریه‌ای در سطح چهار داشت. گفتم آن شخص خانم رجبیان بودند که سطح چهار ایشان برای اینجا نیست و از مرکز مدیریت هم نیستند. پایان‌نامه ایشان، پژوهشی بود که در مرکز تحقیقات زن و خانواده داشتند. یعنی حمایت‌ها، بحث و گفت‌وگوها و جلسات هم‌اندیشی آن همگی در مرکز ما انجام شده بود. ایشان فردی است که در برنامه‌های جدید نیست و در برنامه‌های قدیمی‌تر حوزه بوده است. 15 سال درس خارج خوانده و 25 سال تدریس داشته است. اما در مرکز ما استانداردهای پژوهشی را فرا گرفته و با افراد سخت‌گیری کار کرده است. شاید تلقی شما این باشد که من نفر اول هستم ولی گاهی وقت‌ها مقاله‌ام را که می‌دهم، استاد ناقد بنده آن را تماماً سیاه می‌کند و برمی‌گرداند. من باید تحمل کنم تا کارم را ارتقا دهم. اصلاً چنین رفتارها و روحیه‌هایی در جامعةالزهرا نیست. نهاد آموزشی جامعة‌الزهرا یا باید خودش این نیروها را تربیت کند یا تربیت آنها را به نهادهایی مثل پژوهشکده حوزه و دانشگاه، مؤسسه امام خمینی و ... واگذار کند. آنگاه، بعد از تربیت نیروها، پژهشکده و پژوهشگاه بزند.

 

 

خواندن 5401 دفعه

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید