دوشنبه, 27 دی 1395 20:44

بررسی جایگاه دانشنامه نویسی در حوزه مطالعات زنان در گفتگویی با دکتر مجید کافی

نوشته شده توسط دانشنامه زن مسلمان

اشاره:
دکتر مجید کافی دانش آموخته حوزه علمیه قم هستند. ایشان دکترای جامعه شناسی خود را از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اخذ کرده و هم اکنون عضو هیئت علمی و مدیرگروه جامعه شناسی این مرکز می‌باشند. دکتر کافی از اساتید مدعو دانشگاه تهران،دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه ادیان، دانشگاه مفید، جامعه المصطفی و مراکز حوزوی مانندجامعه الزهرا هستند. ایشان با تالیف بیش از ده عنوان کتاب و ده ها مقاله علمی ـ پژوهشی در عرصه علوم اجتماعی، یکی از چهره‌های شناخته شده عرصه علوم اجتماعی می‌باشند. برگزاری کارگاه ها و دوره های مختلفی فراوان در سطح دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، هم چنین مسئولیت های علمی-اجرایی متعدد بخشی از فعالیت های ایشان بوده است. دکتر کافی از اعضای شورای دانشنامه زن مسلمان و
مدیر گروه علوم انسانی این دانشنامه نیز هستند. در این گفتگو درباره دانشنامه نویسی، جایگاه این روش در مطالعات معاصر، و هم چنین مطالعات زنان گفتگویی را انجام دادیم. نگاه انتقادی و صراحت لهجه از ویژگی بارز ایشان در این گفتگویی صمیمانه بود.

انجام مصاحبه توسط معصومه زارعی

•    اساساًً دائرةالمعارف‌نویسی و دانش‌نامه‌نویسی چه جایگاهی در حوزه مطالعات معاصر دارد؟ به عبارت دیگر، مقاله، کتاب، دانش‌نامه و اشکال دیگر، هر یک در چه ساحتی موضوعیت دارد؟

دانش‌نامه‌نویسی زمانی ضرورت پیدا می‌کند که در موضوعی نوعی انفجار یا انباشت شدید اطلاعاتوجود داشته باشد. و مراجعه به آنها برای کسانی که می‌خواهند در آن موضوع کار کنند عملاً دشوار می‌شود. به دلیل پراکندگی بیش از حد مقالات و کتاب‌ها به‌سختی می‌شود با استفاده از آنها تحقیق و پژوهش کرد. لذا اطلاعات را تجمیع می‌کنند. شکل تجمیع سنتی اطلاعات، دائرةالمعارف‌ها بود که هم زبان را مقداری عمومی‌تر می‌کردند و هم موضوعات را گسترده‌تر؛ و به شکل‌های مختلف موضوعی، مدخلی و ... سامان می‌دادند. امروزه، که هزینه‌های کاغذ و چاپ و ... بیشتر شده است، به سمت ویکی‌ها سوق پیدا کرده‌اند. ویکی‌ها، دائرة‌المعارف‌های الکترونیکی هستند که امروزه در فضاهای مجازی وجود دارند و کاربردشان هم به نظر می‌رسد از دانش‌نامه‌های کاغذی بیشتر باشد، اما هر دو اطلاعات را تجمیع می‌کنند و ارجاعات فراوانی به منابع اصلی دارند.

دائرةالمعارف‌نویسی اولین بار بعد از جنگ جهانی اول شروع شد. چون بعضی از اطلاعاتی که مثلاً مارکسیست‌ها داشتند به حد زیادی رسیده بود و در بین چند کشور پراکنده بود. لذا به آنها، شکلِ دائرةالمعارف دادند. البته دائرةالمعارف به معنای قرن بیستمی. ـچون نوعی دائرةالمعارف داریم که نویسنده‌اش معمولاً یک نفر است، اما در چندین موضوع مطالبی را گرد آورده‌اند. اینها دانشنامه‌ای سنتی بیشتر به مجموعه مقالات امروزی شبیه‌اند، ولی چون اصطلاح مناسبی برای آن نداشتند، نامش را دائرةالمعارف یا دانش‌نامه می‌گذاشتند. مثلاً یکی از این نوع دانشنامه‌ها به ابن‌سینا منسوب است. اما دانش‌نامه‌های جدید چندین مجلد دارد،و موضوعات بسیاری را در بر می‌گیرند، نویسندگان آنها بسیار متعدد و متکثر بودند. این نوع دانش‌نامه در قرن بیستم ظهور پیدا کردند و در دو دهه اخیر با اختراع شبکه جهانی اینترنت شکل کاغذی آن در حال منسوخ‌شدن است. گرچه ما داریم در قم دوباره آن را احیا می‌کنیم. لذا اگر در بحث مطالعات زنان نیز، تجمیع اطلاعات داشته باشیم، با هر رویکرد و توجیهی که باشد، دانش‌نامه‌نویسی موجه خواهد بود.

•    با فرض اینکه تمام اطلاعات مربوط به زنان وجود داشته باشد، تجمیع این اطلاعات چگونه می‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای علمی کشور باشد؟

دانش‌نامه‌نویسی کمک می‌کند محقق به جای اینکه مستقیماً و شخصاً وقتش را صرف شناسایی مقالات و کتاب‌ها کند، با استفاده از مقاله یا مدخل درج‌شده در دانش‌نامه و مطالب و منابع ذکرشده در ذیل آن مدخل، مطالب و منابع مرتبط با پژوهش خودش را بیابد. مقالات و مدخل‌های دائرة‌المعارف‌ها پرارجاع‌اند و از منابع فراوانی در نگارش آنها استفاده شده است. بدین‌ترتیب پژوهشگر می‌تواند به‌راحتی در مطالب و منابع ذکرشده در مدخل‌ها، اطلاعاتی را که برای تحقیق خودش به آن نیازمند است، بیابد. اینکه پژوهشگر به چه منابعی رجوع کند یا چه موضوعاتی را پیگیری کند بستگی به خط مشی خودش دارد. تجمیع اطلاعات همین کارکرد را دارد؛ یعنی به پژوهشگر سرنخ می‌دهد تا بتواند کارش را به‌خوبی پیش ببرد.

•    گفتمان دانش‌نامه‌نویسی به عنوان روشی در حوزه مطالعات، چه جایگاهی دارد؟ در غرب، دانش‌نامه‌نویسی در چه سطحی هست و چه اولویتی دارد؟

درباره غرب اطلاعی ندارم اما در ایران، گرایش به دانش‌نامه‌نویسی نوعی مد شده است. زمانی، بین سال‌های 83 تا 88، برگزاری سمینار و همایش، مد شده بود و حالا هم دانش‌نامه‌نویسی. معمولاً منابع مالی دانش‌نامه‌نویسی از بودجه‌های دولتی تأمین می‌شود لذا تداوم یافته‌اند و الا مراکز خصوصی از عهده تأمین هزینه‌های آن برنمی‌آیند و برای آنها درآمدزا هم نخواهد بود و اگر بخشهای خصوصی انجام می‌داند، تداوم نمی‌یافتند و اگر این بودجه‌های دولتی در کار نباشد دائرةالمعارف‌ها نمی‌توانند به حیات خودشان ادامه دهند.

•    چه‌بسا همین اشکال به دانش‌نامه زن مسلمان هم گرفته شود؟

بله. این دانش‌نامه تافته جدابافته نیست. لذا فرقی نمی‌کند. البته اینکه شخصاً دارم به این دانش‌نامه کمک می‌کنم معنایش این نیست که نظر و تحلیلم در مورد دانشنامه زن مسلمان متفاوت است، چرا که می‌دانم چه کمک کنم یا نکنم این کار انجام می‌شود. پس بهتر است من هم در این زمینه یاری کنم و کاری را که از دستم برمی‌آید انجام دهم تا کمی بهتر شود. فکر می‌کنم حضورم در جلساتی که داشته‌ایم قدری تأثیر داشته است. در جلسه اول، مطرح شد: از کجا به ضرورت نگارش دانش‌نامه زن مسلمان رسیده‌اید؟ چون ضرورت داشتن دانش‌نامه زن مسلمان، خود نوعی کار تحقیقی است. وقتی آقای هاشمیان و آقای صفری به جامعةالزهرا آمدند تنها عنوانی که مناسب تحقیق و کاری جدید تشخیص داده شد «دانش‌نامه زن مسلمان» بود. لذا گفتند این را راه بیندازیم؛ لذا درباره ضرورت این کار، تحقیقی انجام نشده است تا ما به این نتیجه رسیده باشیم که انباشت اطلاعات در موضوع زن مسلمان داریم و هر کسی که دارد کار تحقیقی انجام می‌دهد با مشکل انفجار اطلاعات مواجه شده است. اتفاقاً نزد هر کسی که می‌رفتیم (مانند دانشکده خانواده و زن دانشگاه ادیان و مذاهب یا مرکز مطالعات زنان) و ‌گفته می‌شد قصد داریم دانش‌نامه‌آی را در حوزه مطالعات زنان و خانواده انجام دهیم، مخالفت می‌کردند. چون می‌گفتند ما هنوز به ضرورت چنین کاری نرسیده‌ایم. اما بالأخره این حرکت شکل گرفت و من هم تا جایی که توانستم در یک سال و نیم گذشته کمک کردم. از این بعد هم تا جایی که بتوانم کمک می‌کنم. من شخص منتقدی هستم ولی در کار کم نمی‌گذارم.

•    آیا در بحث توسعه علوم انسانی در حوزه زنان با رویکرد اسلامی، واقعاً کار مهمی انجام دادیم؟

بستگی به این دارد که منظور ما از زن مسلمان چه باشد. چون دو تلقی از زن مسلمان وجود داشت: یکی اینکه زن مسلمان یعنی زن در اسلام و به عبارت دیگر، زن در روایات و آیات و اندیشه اسلامی؛ تلقی دوم اینکه زن مسلمان یعنی زنانی که در طول تاریخ و جوامع معاصر شهادتین را قرائت کرده‌اند. اگر بحث زن در اندیشه اسلامی، اعم از آیات و روایات، باشد شاید بتوان اطلاعات خیلی خوبی را گردآوری کرد، اما اگر بحث از اطلاعات موجود درباره زن مسلمان در طول تاریخ و جوامع معاصر باشد باید بررسی کنیم که آیا چنین انفجار اطلاعاتی داریم یا نه.

•    اگر مدعی شویم که انفجار اطلاعات در این حوزه صورت نگرفته و با انباشت اطلاعات مواجه نیستیم آنگاه آیا این کار ذوقی بوده و کار تحقیقی درباره آن انجام نشده است؟

این کار خودش پروژه جداگانه‌ای است و باید درباره آن تحقیق شود. در مراکز تحقیقی وقتی می‌خواهند کار پژوهشی به کسی واگذار کنند باید طراح یا پژوهشگر توجیه بودجه برای طرحش ارائه کند و توضیح دهد که آن کار با فلان مقدار بودجه، چه ضرورت یا توجیهی دارد. در دانش‌نامه زن مسلمان اصلاً چنین اتفاقی نیفتاده است. عده‌ای جمع شدند و گفتند می‌خواهیم دائرةالمعارف زن مسلمان راه شروع کنیم. پانزده نفر دور هم نشستند و شروع کردند. در باب ضرورت آن بحثی نشد که کسی از طرف بانیان مالی بگوید: چه ضرورتی، صرف این همه هزینه برای این کار را توجیه می‌کند و چنین کاری چه وجهی دارد؟ لذا فضایی فراهم نشد تا از ضرورت این کار بحث شود و من نیز موافقت یا مخالفتم را بیان کنم. در این دانش‌نامه اصلاً چنین اتفاقی نیفتاد.

در ادامه همین پرسش، بر فرض اینکه انباشت اطلاعات در بحث مطالعات زنان مسلمان داشته باشیم آیا برخی موضوعات، که در بحث علوم انسانی به عنوان مدخل استخراج شده است، تبیین و تحلیل دینی می‌شود؟

بله. بستگی به توان پژوهشگر آن مدخل دارد.. برای برخی موضوعات روایات و آیاتی وجود دارد. مهم آن است که نویسنده یا پژوهشگر آن مدخل چه کسی باشد و الا حتی اگر حجم مطالب مربوط به آن کم باشد، باز هم می‌توان مقاله مروری از آنها نوشت.

•    کسانی که در حوزه زن فعالیت می‌کنند مدعی‌اند درباره جامعه‌شناسی زنان، زن و خانواده، با دانش‌های مضاف کاری انجام نشده است که ما بخواهیم از دل آنها مداخلی بیرون بکشیم و آنها را گزارش کنیم. اگر هم کاری انجام شده، مثل برخی کارهایی که مجموعه شما انجام داده است، آنها هم دیدگاه‌های منفردی است که مخالفان فراوانی دارد. چون در واقع بحثی نیست. اطلاعاتی تولید نشده است که شما بخواهید گزارش انجام دهید. لذا اساساً این کار موضوعیت ندارد.

اینجا دو بحث مطرح می‌شود. یکی اینکه آیا انباشت اطلاعات واقع شده یا نه. در این زمینه باید کار میدانی انجام گیرد تا ببینیم اطلاعات زیادی وجود دارد یا نه. اما اینکه چنین نظری در کار باشد و مخالف داشته باشد، سخن دیگری است. چه کسی گفته است وقتی می‌خواهید دائرةالمعارفی در مورد موضوعی بنویسید یا نظر و دیدگاهی را در مورد آن بیان کنید نباید آن موضوع مخالفانی داشته باشید؟ اتفاقاً باید در دانشنامه‌ها به دیدگاه‌های مخالفان هم پرداخته شود. لذا این دو را از هم جدا کنید. یک بحث این است که بررسی صحت و سقم این ادعا که انباشت اطلاعاتی داریم، کار تحقیقی و میدانی می‌طلبد. یعنی باید حجم اطلاعاتمان را برآورد کنیم و ببینیم کتاب‌ها، مقالات و ... چقدر است و آیا می‌توانیم درباره مدخل‌ها به صورت مروری مقاله‌ای نوشت یا نه. بحث دیگر این است که اگر موضوعی یا مدخلی داشته باشیم که دیدگاه‌های مخالف در مورد آن وجود دارد در دانش‌نامه چه باید بنویسیم. منطقی آن است که این دیدگاه‌های مخالف وجود داشته باشند. مخالفان نظرشان را بدهند یا حتی درباره آن موضوع با نگاه خود مقاله بنویسند و این تضارب آرا در آنجا به وجود بیاید.

•    دست‌کم در بخشی از دانش‌نامه زن مسلمان قصد ما تولید است.

اولاً و بالذات دانش‌نامه‌ها تولیدی نیستند، بلکه تجمیع اطلاعات‌اند، مگر در جاهای خاصی که البته آن جاها قید می‌شود. منطقی این است که اگر کسی ایدة جدیدی دارد باید در آن را در یک کتاب یا مقاله علمی-‌ پژوهشی مستقلی تولید و منتشر ‌کند، بعد در دائرةالمعارف دوباره از آن گزارشی بنویسید تا مدخل دائرة‌المعارف مروری‌بودنش را از دست ندهد. فرض کنید مدخلی به ما داده می‌شود و احساس می‌کنیم در آن مدخل می‌توانیم حرف نویی تولید کنیم. باید این حرف نو را ابتدا در مقاله علمی- پژوهشی یا کتاب منتشر کنیم و بعد در دائرةالمعارف همان را مرور کنیم. نمی‌دانم در دائرةالمعارف‌های غربی هم چنین چیزی واقع می‌شود یا نه، اما در ایران فراوان این اتفاق می‌افتد که کارهای تولیدی در دائرة‌المعارف منتشر می‌شود.

•    به نظر می‌رسد این پیش‌فرض که باید حتماً ابتدا علم در مقاله یا کتابی تولید و منتشر شود و سپس در دائرةالمعارف یا دانش‌نامه از آن گزارشی داده شود، مربوط به کشورهای غربی است که وضعیت علمی آنها به بلوغ رسیده و اکنون در جایگاهی قرار دارند که بخواهند در قالب دائرةالمعارف‌نویسی، از آن بلوغ علمی گزارش دهند. چرا باید جوامعی مثل ما به چنین چیزی الزام داشته باشند؟ آیا همین مسئله به تفاوت در سبک دائرة‌المعارف‌نویسی منجر نمی‌شود؟

اساساً یکی از معانی دائرةالمعارف یا دانش‌نامه گزارش‌دادن دانش است. شما اگر واقعاً می‌خواهید کار تولیدی کنید چرا دانش‌نامه‌ای کار می‌کنید؟ کافی است در قالب مجله علمی- تخصصی مطالبتان را منتشر کنید.

•    قرار نیست کل کار تولید شود. فقط در بخشی از قسمت‌های پازل، که خالی است، دست به تولید می‌زنیم. در غیر از این بخش‌ها نیازی نیست چیزی تولید شود. صرفاً به آنها ارجاع می‌دهیم. داشتن آن پیش‌فرض به خاستگاه غربی دانش‌نامه‌نویسی برمی‌گردد. ما می‌توانیم تعریفمان را تغییر دهیم و از نوعی دانش‌نامه‌نویسی سخن بگوییم که هم گزارش می‌کند و هم تولید.

اگر چنین باشد یعنی شما دارید هزینه گزافی پرداخت می‌کنید. چون همان کار را مراکز علمی‌- پژوهشی می‌کنند. یعنی شما تجمیع اطلاعات نمی‌کنید و سرنخ هم نمی‌دهید. بلکه کسی ایده‌ای را در دائرةالمعارف مطرح کرده و درباره آن نوشته است. وقتی من به دائرةالمعارف رجوع می‌کنم می‌خواهم درباره صدها منبع و ایده و نظر چیزهایی بدانم. اگر صرفاً بخواهم از ایده‌ای مطلع شوم، می‌توانم در سایت نورمگز یا ایران‌داک دنبال آن بگردم.

•    بخش چشمگیری از مطالب مندرج در مداخل دائرةالمعارف بزرگ اسلام، به‌ویژه در ویراست‌های نخستش، همین‌طور است.

من نمی‌گویم نیست، بلکه می‌گویم در کارگاه‌های روش تحقیق، ما آموخته‌ایم و می‌آموزیم که تحقیق و پژوهش چنین و چنان است و تعریف دائرةالمعارف، مجله، مقاله، کتاب و پژوهش هر کدام چیست. مثلاً مجله علمی- پژوهشی شاخص‌هایی دارد که باید بر اساس آن شاخص‌ها آنها را بشناسیم. به فرض که شما بگویید بیست مجله علمی- پژوهشی می‌شناسم که این شاخص‌ها را ندارد. من منکر وجود آنها نمی‌شوم. سخنم این است که شاخص‌های هر یک از اینها مشخص است. شاخص دائرةالمعارف تجمیع اطلاعات است. حال ممکن است شما بگویید ما اطلاعات لازم برای دائرة‌المعارف را نداریم ولی تولید می‌کنیم. برای تولید، راه‌ها و شیوه‌های دیگری هم هست. اگر شما مقاله‌ای تولیدی را در مجله علمی- پژوهشی منتشر کنید، حدود سیصد یا چهارصد هزار تومان از شما پول می‌گیرند اما اگر همین را در دائرةالمعارف منتشر کنید رقمی بالای یک میلیون برای شما هزینه بر می‌دارد. ساختار دائرةالمعارف چنان است که مثل دریا هزینه می‌برد. این کار چه لزومی دارد؟

•    شما با این برآورد هزینه و فایده، دانش‌نامه را رویدادی علمی نمی‌دانید؟

علمی هست ولی باید در فرآیند خودش، یعنی بعد از انفجار اطلاعات، واقع شود. من در بحث دانش‌نامه زن مسلمان مدعی اینکه انباشت اطلاعات داریم یا نه نیستم و معتقدم باید در این زمینه کار پژوهشی شود. اما اگر انباشت اطلاعات در کار نباشد و هدف ما تولید باشد سخنم این است که راه‌های سهل‌الوصول‌تر، کوتاه‌تر و کم‌هزینه‌تر وجود دارد. مرکز مطالعات زنان یا مثلاً رشته زنان در دانشگاه ادیان یا دانشگاه شهید بهشتی یا دانشگاه تربیت مدرس برای همین آمده است که اطلاعات را تولید کند. حال اگر اطلاعات کافی نداریم یا کم است یا آنچنان که شایسته است کار نشده باید مرکزی به وجود بیاورید که این اطلاعات را تولید کند. اما وقتی از دانش‌نامه سخن می‌گوییم یعنی در موضوع خاصی، مثلاً حجاب، نزدیک به سه هزار مقاله و کتاب داریم. توان آن را هم نداریم که سه هزار مقاله بخوانیم. لذا نیاز به جایی هست که همه اینها را دسته‌بندی‌شده گزارش دهد و آن دانش‌نامه است. اگر این مشخصه دائرةالمعارف را درک کنیم خط و مرزها هم روشن می‌شود. این مرزها کجا است و کی باید به چه چیزی رجوع کرد. شما برای ایده نو هیچ وقت به دائرةالمعارف رجوع نمی‌کنید. در دائرة‌المعارف ایده نو نیست، اما برای فهم منابع موجود در موضوعی خاص، برآورد دیدگاه‌های موجود در آن زمینه و دسته‌بندی‌های مطرح‌شده در آن موضوع می‌توان به دائرة‌المعارف رجوع کرد. این ساختاری است که در دانش‌نامه‌ها وجود دارد و مراجعه ما به آنها را موجه می‌کند. لذا اولین کار هر پژوهشگر آن است که یکی‌دو مقاله دائرةالمعارفی مطالعه کند تا فضا و جغرافیای موضوع دستش بیاید و بتواند در مسیر پژوهش خود منابع را رتبه‌بندی کند.

•    ما در جریان چاپ و انتشار دو دانش‌نامه انگلیسی‌زبان درباره زنان هستیم. دانش‌نامه زنان مسلمان آکسفورد و دانش‌نامه زنان فرهنگ‌های اسلامی. نظر شما درباره این دائرةالمعارف‌ها چیست؟ آیا دانش‌نامه زن مسلمان یا به طور خاص گروه علوم انسانی این دانشنامه، نیم‌نگاهی به این نوع دانش‌نامه‌ها و مداخلش داشته است؟ آیا دانش‌نامه زن مسلمان می‌تواند از اینها تأثیر بپذیرد و در نهایت تأثیرگذار باشد؟

اگر تأثیرگذاری یا تأثیرپذیری به معنای ارجاع باشد نه؛ ولی اگر به معنای آن باشد که ما کلیاتی از آنها بفهمیم و از منابعشان استفاده کنیم و ببینیم نگاه و دیدگاه آنها به زن چیست و نگاه و دیدگاه ما چگونه است، می‌تواند مفید باشد. مطلب دیگر اینکه من به چشم خریدار به این دو دائرةالمعارف نگاه نکردم. فقط تورقی کردم نه اینکه مثلاً دو مقاله کامل در موضوعی بخوانم. البته قصد داشتم برخی مدخل‌ها که مشخص شد در آن دانش‌نامه‌ها هم پیدایشان کنم و بخوانم تا تفاوت آنها را با کارهای خودمان بفهمم. پس هنوز نمی‌توانم درباره آنها قضاوت کنم، ولی به هر جهت وجود این دائرةالمعارف به زبان انگلیسی، خود می‌تواند نشان آن باشد که ما قدری تجمیع اطلاعات داریم. به دوستان گفته‌ام تحقیق کنند که آیا در زبان عربی هم چیزی در این زمینه داریم یا نه. وجود همین نوع دائرةالمعارف، نشانه‌ای است از تراکم و انباشت اطلاعات. خود این می‌تواند دلیل باشد، ولی باید همین‌ها را مستند کنیم. یعنی تعداد مقالات، کتاب‌ها و دائرة‌المعارف‌های موجود را بیابیم و ببینیم چقدر نگارش دانش‌نامه موجه است. حدود ده دائرةالمعارف درباره زن داریم که البته هر کدام رویکردی دارند. باید از میزان اینها آگاه باشیم و در حد ممکن این منابع را در جایی گرد آوریم و مستنداً نشان دهیم که انباشت اطلاعات در کار است. دانش‌نامه‌های مشابه در زبان‌های دیگر را شناسایی و معرفی کنیم و ضرورت نگارش دانش‌نامه خودمان را نشان دهیم. این نیازی است که یکی‌دو ماه کار می‌برد. اگر این کار را بکنیم، ضرورت نگارش دانش‌نامه روشن می‌شود.

•    به عنوان مقاله‌ای پژوهشی؟

بله. در رشته‌هایی نظیر کتابداری می‌توان در قالب مقاله این تحقیق را انجام داد.

•    علی‌رغم ناآگاهی درباره وجود یا فقدان انباشت اطلاعات و با حرکت تدریجی و آرامی که دانش‌نامه‌نویسی را پیش می‌بریم چگونه می‌توانیم ظرفیت تأثیرگذاری دانشنامه را افزایش دهیم؟ اساساً دانش‌نامه‌نویسی مطلوب چه الزاماتی دارد که تأثیرگذاری بیشتری را در جامعه علمی و بر مخاطب خاص خود داشته باشد؟ به عبارت دیگر، الزامات دانش‌نامه مطلوب، به‌ویژه در حوزه زن مسلمان، چیست؟

وقتی سخن از الزام می‌گوییم یعنی بایدها و نبایدها؛ مثلاً اینکه دانش‌نامه نباید ایدئولوژیک، سیاسی، وابسته به جناح خاص و ... باشد و در حد توان واقعیت‌ها را مطرح کند. اینها مباحثی است که در همه دائرةالمعارف‌ها وجود دارد. اما اینکه دائرة‌المعارف تأثیرگذار باشد به نظر من باید در فرآیند انتشار تدریجی قرار بگیرد. یعنی ابتدا به صورت مقاله الکترونیکی منتشر شود و در دسترس مخاطبان قرار گیرد و بازخورد گرفته شود. بعد در قالب مجله منتشر کنید و به صورت کاغذی در دسترس قرار گیرد. در انتها، این فرآیند به انتشار دانش‌نامه منجر می‌شود. اگر مقاله را همان اول به صورت کاغذی منتشر کنید مجبور می‌شوید چند سال بعد آن را خمیر کنید، ولی اگر دیالوگی با مخاطب برقرار کنید اثر خیلی پخته‌تر و دقیقتر خواهد شد. یکی از چیزهایی که من درباره سایت‌های دائرةالمعارف چند بار بر آن تأکید کردم این است که سایت دائرةالمعارف نباید یک‌طرفه باشه، بلکه باید دوطرفه باشد و کاربر بتواند به‌راحتی با شما ارتباط برقرار کند و دیدگاه‌هایش را بگوید و مطلب شما را حک و اصلاح و تعدیل کند. مثل برخی ویکی‌ها که می‌توان مستقیم در آن مطلب گذاشت یا مثلاً ویکی‌هایی که غیرمستقیم مطالب خوانندگان را منتشر می‌کنند. یعنی پس از دریافت دیدگاه‌های مخاطبان، نشر آن را خودشان مدیریت می‌کنند. بین مدیران دائرةالمعارف و کاربران آن باید کاملاً نوعی حالت دیالوگی برقرار باشد؛ یعنی فضای آن فضایی باز باشد و دیدگاه‌های مختلف در آن مطرح شود. باید به این مسئله خیلی اهمیت بدهیم. این نحوه پیش‌بردن کار، چشم‌انداز چندان خوبی ندارد.

•    با توجه به اینکه در شورای مدیریتی دانش‌نامه، چه شورای دانش‌نامه چه گروه علوم انسانی، شاهد حضور حداکثری مردان هستیم آیا دانش‌نامه می‌تواند چشم‌اندازی نو متناسب با دغدغه‌های واقعی زنان داشته باشد؟ به عبارت دیگر، آیا ما شاهد قرائتی مردانه از دانش‌نامه زن مسلمان نخواهیم بود؟

مدیریتش مشکلی ندارد، نویسنده‌ها مهم هستند. به‌علاوه صحنه، رقابتی است. رقابت یعنی اینکه، صرف نظر از جنسیت، چه کسی می‌تواند بهتر بنویسد. شاید در موضوعی خانم‌ها بهتر بنویسند و در موضوعی دیگر آقایان. اشکالی ندارد که آقایان بنویسند، و خانم‌ها، اگر در توان علمی‌شان هست، نقد کنند. اینکه کاری صرفاً با مشارکت مردان یا صرفاً با مشارکت زنان باشد به یک اندازه قبیح است. مانند کمپینی که برای انتخابات مجلس به راه افتاد که می‌کوشید ظاهر مجلس را زنانه کند. در مصاحبه‌ای گفتم چنین کاری همان‌قدر قبیح است که مردانه‌بودنش قبیح است. یعنی چنین نیست که اگر صرفاً ظاهر مجلس را زنانه کنیم کار خوبی کرده باشیم. مجلس جای عقلا است. باید کاری کرد که مردم به عقلا رأی دهند. این رأی‌دادن به عقلا، فارغ از جنسیت است؛ خواه زنِ عاقل باشد یا مرد.

•    چه اقدامی در جهت بازتاب نگرش های زنانه در دانشنامه صورت گرفته است؟

بحث جنسیت مطرح نیست. ما به دنبال کار خوب هستیم نه کاری که لزوماً خانم‌ها انجام داده باشند. اگر تشخیص کمیته این باشد که مثلاً خانم‌ها در مباحث اقتصادی نمی‌توانند کار خوبی عرضه کنند نمی‌توانیم خلاف این تشخیص عمل کنیم. من نمی‌توانم با این بهانه که حتماً باید خانم‌ها بنویسند در مدیریت کار تشکیک کنم. من به مسئول مربوط گفتم 27 مقاله خیلی خوب با این ساختار از شما می‌خواهم. آیا می‌توانم بگویم حتماً به خانم‌ها واگذار کنید تا بنویسند؟ اگر خوب درنیامد آنگاه خواهند گفت خودت چنین خواستی. ولی حالا من مدعی هستم . می‌گویم پول داده‌ایم و کار خوب می‌خواهیم.

•    شما می‌گویید تجربه نشان داده است؟

من الان می‌خواهم برای این کار هزینه کنم. می‌دانم خانمی که بتواند در این زمینه بنویسد، نیست. آیا درست است که پول را به او بدهم و بعد هم پول از دست برود و کار انجام نشود؟ من حرفم این است. بحث دیگر این است که با شما درباره علت ناتوانی زنان در عرضه‌کردن کار خوب سخن بگویم. یکی از علت‌ها این است که در طول تاریخ، مردان ظلم‌های فراوانی بر زنان روا داشته‌اند و شخصیت زنان این‌گونه شکل گرفته است. این پاسخ، مشکل فعلی نویسنده دائرةالمعارف ما را حل نمی‌کند. این ظلمی تاریخی است که واقع شده است. البته من به این حرف چندان باور ندارم. حال چه باید بکنیم؟ من در جلسه اقتصاد یا روان‌شناسی گفتم اگر دو نفر پیدا شوند که راجع به موضوعی، مدخلی را بنویسند و در همه شرایط یکسان باشند اما در جنسیت متفاوت، آنگاه اولویت با خانم‌ها است. نیز گفتم اگر دو خانم پیدا کردید که در همه شرایط مساوی بودند ولی یکی در جامعةالزهرا بود و دیگری از بیرون، اولویت با اولی خواهد بود. این اولویت ما است، اما اینکه بگوییم در هر شرایطی بر این دو وجه اصرار داریم به نظر معقول نیست.

•    در بحث دانش‌نامه سه گروه داریم: تاریخ، علوم انسانی و علوم اسلامی. شما مسئول گروه انسانی هستید. در این گروه شما یک سری دانش‌های خاص دارید که موضوع گفت‌وگو است. چرا این دانش‌ها انتخاب شده و قلمرو گزینشی مداخل در حوزه زنان محسوب شده است؟ آیا رشته‌های دیگری هم در کار بوده که حذف شده باشد؟

برخی معتقدند علوم انسانی سه علم است و برخی آن را چهار علم می‌دانند: جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی. ما اینها را در کارمان لحاظ کرده‌ایم. مدیریت، علم نیست، بلکه نوعی مهارت است. علوم تربیتی که بعضی آن را علم مجزایی می‌دانند در واقع تلفیقی است از جامعه‌شناسی و روان‌شناسی. با این حال، ما یک نفر را هم از این حوزه آوردیم. مطالعات زنان هم حوزه‌ای بین‌رشته‌ای است که در آن از جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و ... استفاده می‌شود. ولی اگر علوم انسانی را همان چهار علم بدانیم هر چهار تا را آورده‌ایم.

•    معیار گزینش مدخل‌ها چه بوده است؟

ملاک ما در این کار آن بوده است که بتوانیم در رد یا تأیید آن مطلب، از منابع دینی و اندیشه اسلامی مطلبی بیاوریم. اگر هم فرض و حدس این بوده است که این مدخل می‌تواند بر اساس بخشی از منابع و اندیشه اسلامی نوشته شود آن مدخل را آورده‌ایم. البته مدعی نیستم که صددرصد همه مداخل این‌طور باشد. ممکن است یک درصد از آنها این‌گونه نباشد و شاید هم اینها را در آینده حذف کنیم. این احتمال هم هست که از مداخل دیگری غفلت کرده باشیم حال آنکه می‌توانسته‌ایم برای آنها هم مطلب بنویسم و به حسابشان آوریم.

•     با توجه به این که ما دانش‌آموخته چندانی در مطالعات زنان، در دو مقطع دکتری و ارشد، نداریم و در این ده سال این رشته بسیار نامنظم پیش رفته است. در چه قلمروهایی و با چه ملاک‌هایی نویسندگان گزینش می‌شوند؟

ولی برای دائرةالمعارف‌نویسی شروع به آموزش‌هایی کردیم که به دلیل مخالفت‌ها ادامه نیافت. اگر آنها ادامه پیدا می‌کرد دست‌کم می‌توانستیم در کنار هزینه‌ای که برای دائرةالمعارف‌نویسی شده، چند مقاله‌نویس هم تربیت کنیم. ولی به دلیل مخالفتی که با کل قضیه آموزش شد، این کارگاه‌ها تعطیل شد. هنوز هم به نظر می‌رسد، به‌خصوص در بخش گروه علوم انسانی، آموزش لازم است. باید کسانی که دانشجوی دکتری در یکی از رشته‌های علوم انسانی هستند و یک سری اطلاعات پایه دینی هم دارند برای نوشتن مدخل‌ها آموزش داده شوند. در رشته تاریخ، ظاهراً این مشکل وجود ندارد. در علوم انسانی، با توجه به وجود علوم فقه و تاریخ در خود جامعة‌الزهرا، این مشکل کمتر است. این کمبودها را می‌توان با یکی‌دو کارگاه مقاله‌نویسی مروری جبران کرد. در علوم انسانی با کمبود نویسندگان قوی مواجهیم. لذا حتی به برخی دوستان گفتم کمر همت ببندند و 8-9 مقاله بنویسند تا این خلأها پر شود. یکی از کارهایی که کردیم تشکیل کمیته‌های چهارگانه بود. کمیته‌ها نزدیک 25 نفر را عضو کرده‌اند. من گفتم هر یک از این 25 نفر خودشان در کنار یکی از نویسندگان باشند و کار را هم مدیریت کنند و اگر نهایتاً کارِ خوب در نیامد همان 25 نفر هر کدام دو یا سه مقاله بنویسند. بدین‌ترتیب نیمی از کار انجام خواهد شد. من فکر آنجا را کردم ولی به نظر می‌رسد باید آموزش را جدی‌تر بگیریم.

•    در این گفت‌وگوی مفصل درباره کم‌کاری‌ها، ناهماهنگی‌ها، مطابقت‌نداشتن با استانداردها و ... صحبت کردیم و کاملاً به این موضوع نگاه انتقادی داشتید. علی‌رغم اینکه در حوزه دائرةالمعارف‌نویسی فعالیت می‌کنید و با دانش‌نامه‌های مختلف هم بوده‌اید و حتی در صحبت‌هایتان هم اشاره کرده‌اید که اگر دیگران بخواهند این کار را انجام دهند طبیعتاً بهتر انجام خواهد شد، این پرسش به ذهن خطور می‌کند که چرا شما علی‌رغم نگاه انتقادی‌تان به این مسئله، با انگیزه و دغدغه وارد این فضا شده‌اید و علی‌رغم موانع و مشکلات انگیزه شما کم نشده است؟ آیا این مسائل شما را دلسرد نکرده است؟

همیشه وقتی قرار بود کاری انجام شود برای بهتر شدن کار منتقد بودم ولی وقتی شروع به کاری می‌کردم حتماً انجامش می‌دادم. نقدهای من، نقد سازنده است. یعنی به معنای خالی‌کردن شانه از زیر کار نیست. اگر در مجموعه‌ای باشم و احساس کنم بود و نبودم تأثیری ندارد هرگز نمی‌مانم.

 

 

خواندن 4213 دفعه

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید